جايگاه عقل و مقتضيات آن در اعتباربخشي گفتارهاي ديني - صفحه 97

بنى اسرائيل او را اذيت و آزار مى دادند و مى گفتند كه او بدنش را به علت بيمارى و آفتى كه بر آن است، مى پوشاند. پس خداوند اراده كرد كه او را از آن سخنان مبرا سازد. پس يك روز، موسى در تنهايى لباس هايش را درآورده، بر سنگى گذاشت و مشغول شست وشوى خود شد. هنگامى كه از اين كار فارغ شد، به سمت سنگ آمد تا لباس هايش را بردارد، اما سنگْ لباس هايش را برداشت و دويد. پس موسى عصاى خود را برداشته و به دنبال سنگ دويد، در حالى كه فرياد برمى آورد: «ثوبى حجر، ثوبى حجر»، تا اين كه به گروهى از بنى اسرائيل رسيد و آنها او را عريان ديدند در حالى كه خداوند او را به بهترين شكل خلق و از آن سخنان مبرا كرده بود. پس موسى نزد سنگ رفته و لباس هايش را برداشت و پوشيد و شروع به زدن سنگ كرد، تا آن جا كه بر بدن سنگ سه، چهار يا پنج كوفتگى و برآمدگى ظاهر شد. در قرآن نيز آمده است: يا أيها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين آذوا موسى فبرأه اللّه مما قالوا وكان عنداللّه وجيهاً (سوره احزب، آيه ۶۹).۱
حسين حاج حسن ضمن اين كه اين داستان را به دور از عقل و بيان عقلا مى شمارد، مى پرسد كه آيا راه ديگرى براى درمان موسى نبود؟ مگر بيمارى جسمانى و عيب بدنى از مقام نبوت مى كاهد؟ چگونه مى توان تصور كرد پيامبر (ص) به اين اندازه از بيهوده گويى تنزل كند كه عقل سليم افراد معمولى از بيان آن دورى مى كنند؛ پيامبرانى كه از حيث عقلْ برتر از ديگران آمده اند تا مردم را به راه راست هدايت نمايند؟ علاوه بر آن، هيچ مفسرى چنين سبب نزولى را براى اين آيه ذكر نكرده است. ۲ هرچند بايد گفت كه برخى از تفاسير اهل سنت ۳ به اين داستان، ذيل آيه مذكور به عنوان شأن نزول، اشاره كرده اند. شايد منظور وى در كتب خاص اسباب نزول باشد.

1.صحيح البخارى ، ج ۱، ص ۷۳، ج ۴، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰؛ صحيح مسلم، ج ۱، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴، ج ۷، ص ۹۹ (دو حديث)؛ مسند ابن حنبل، ج ۲، ص ۳۱۵، ۳۹۲، ۵۱۵، ۵۳۵.

2.نقد الحديث فى علم الرواية و علم الدراية، ج ۲، ص ۳۶.

3.جامع البيان عن تأويل آى القرآن، محمد بن جرير طبرى، تحقيق: صدقى جميل عطار، بيروت: دارالفكر، ۱۴۱۵ ق، ج ۲۲، ص ۶۴؛ تفسير قرطبى، ج ۱۴، ص ۲۵۰، و ۲۵۱؛ التفسير، اسماعيل ابن كثير، بيروت: دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص ۵۲۸؛ الدر المنثور، عبدالرحمن بن أبى بكر سيوطى، بيروت: دارالمعرفة، اول، ۱۳۶۵ق، ج ۵، ص۲۲۳.

صفحه از 91