استنادش به امام زمان و يا حدّاقلّ به يكى از امامان سه گانه يادشده(ع) پذيرفتنى نيست، مگر آنكه كسى در دلالات جز صراحت را حجّت نشمارد و طريقه عُقلاء و همه اصوليان را در حجّيت ظهور انكار نمايد!!!
مضافاً، در اين ايراد اساساً عنايتى به شخصيت و مسئوليت نوّاب خاصّ امام زمان(ع)نشده است؛ زيرا لازمه منصب نيابت و باب امام(ع) بودن، رساندن اوامر و توقيعات و اجراى فرامين آن حضرت و اطاعت محض از حضرتش است، و آنان نيز در اين باره كمترين نافرمانى اى نداشتند، و گر نه در چنان منصبى باقى گذاشته نمى شدند، مگر آنكه بر خلاف دلايل روشن عقل و نقل و ضروريات تشيّع ـ العياذ باللّه ـ به انكار علم و آگاهى حجّت خدا برآييم و بگوييم امام عصر(ع) از خود رأيى آنان مطّلع نمى گشت!!! يعنى ناحيه مقدَّسه پيشواى صالحان و مظهر علم و احاطه الهى را در حدّ بيت برخى و نوّاب آن حضرت(ع) را نيز در حدّ بعضى نفوذى ها تنزّل دهيم!!! چيزى كه با عقل و نقل و ضروريات تشيّع سازگارى ندارد.
امّا درباره اين سخن كه «نبايد از آن فهميد كه صددرصد از خود امام صادر شده است و وقتى مى توان با اطمينان گفت كه فلان مطلب از خود امام صادر شده است، كه يا آن مطلب به خطّ و امضاى شخص امام باشد و يا دو نفر شاهد عادل بگويند: ما خود، آن را از دهان امام شنيديم، و يا بگويند: ما خود، آن را به خط و امضاى امام ديديم»، بايد گفت كه ظاهراً ميان مورد حجّيت خبر واحد با موارد لزوم اقامه بيّنه و شهود عادل كه در دعاوى و موارد ملحق به آن لازم مى آيد خلط شده است، و گر نه در حجّيت خبر، نه تعدّد شرط است و نه علم و اطمينان، بلكه اگر حجّت تعبّدى يا عقلايى اقامه گردد، كافى خواهد بود.
با عنايت به آنچه گفته شد، پاسخ اين ايراد نيز روشن مى گردد، كه «او نگفته است: آن بابى كه اين زيارت را به ديگران منتقل كرده است كيست؟ او معلوم نكرده است كه آن باب نامعلوم قابل اعتماد بوده است يا نه؟»؛ زيرا روايت، دلالت و ظهور دارد بر اينكه مراد از «الأبواب» در عبارت «خرج من الناحية عليه السلام إلى أحد الأبواب» يكى از نوّاب چهارگانه است. وانگهى رجاليان و ديگر عالمان شيعه همگى اجماع و اتّفاق دارند بر اينكه تمامى نوّاب چهارگانه در اوج طهارت نفس و وثاقت هستند و تاكنون كسى از اصوليان را نديديم كه در اعتبار علم اجمالى از اين دست و اينكه مراد از أحد الأبواب كدام يك از نوّاب باشند، كمترين تشكيكى نموده باشند؛ «إنَّ هذا لَشَيئ?عُجاب».
اشكال چهارم. دستور العملى بودن زيارت، اشكال ديگرى كه متوجّه اين زيارت شد،