مى نمود، به دامان يهوديان پناهنده مى شد و سخنان آنان را كه همواره نسبت به مسلمين كينه توزى مى نمودند، گرفته، در قالب الفاظ و سبك ادبى احاديث نبوى و به نام احاديث پيامبر(ص) و اطلاعات جديد درباره مسائل علمى و اجتماعى، منتشر مى ساخت.
بسيارى از علما و محدثان در كتابهاى خويش، فصلى تحت عنوان «رواية الصحابة عن التابعين» و «رواية الأكابر عن الأصاغر» گشوده اند و در آن فصل به معرفى آن دسته از صحابه و بزرگان و كهنسالان كه به نقل روايات تابعين و افراد كوچكتر از خود اقدام نموده اند، پرداخته اند.
در اين كتابها آمده است كه ابوهريره و تنى چند از صحابه و تابعين (عبادله ثلاث ۱ ، معاويه و انس و…) از شخصى يهودى، كينه توز و معاند به نام كعب الاحبار كه به ظاهر، اسلام آورده بود، اخبار و رواياتى شنيده و نقل كرده اند و در بين مسلمين منتشر ساخته اند. كعب الاحبار و وهب بن منبه وعبداللّه بن سلام، سه تن از شخصيتهاى علمى نيمه نخست قرن اول هجرى بودند كه به دليل يهودى الاصل بودن، تمايل به تحقير و تضعيف دين اسلام داشتند و براى اين كار با سيماى اسلام خواهى، وارد حوزه حكومت اسلامى شدند و پس از كسب شهرت به نشر اسرائيليات در بين مسلمين پرداختند. متأسفانه به خاطر بى احتياطى مسلمين، حوزه احاديث اسلامى با ورود اين گونه اخبار بى اساس، سلامت خود را از دست داد. شرح حال مختصر اين سه يهودى به اختصار چنين است:
1) كعب الاحبار (م32/38هـ)؛ كعب بن ماتع حميرى از خاندان ذورعين، كنيه او ابواسحاق و از بزرگان و عالمان قوم يهود بود. در زمان عمر، اسلام آورد و در همان زمان، ساكن مدينه گرديد. در زمان عثمان به شام رفت و به خاطر دانش و زيركى خاصى كه داشت، به مستشارى معاويه برگزيده شد و مأموريت يافت كه قصه هاى تورات و يهوديان را براى شاميان بازگويد. گفته ها و اسطوره پردازى هاى او با برخى احكام و تعاليم اسلامى كه بيان مى كرد، آميخته شد.
1.عبداللّه بن عمر بن خطاب (سوم بعثت ـ ۷۷هـ)؛ عبداللّه بن زبير بن عوام (اول هجرى ـ ۷۳هـ)؛ عبداللّه بن عمرو بن عاص (م۶۵هـ)، صاحب «الصحيفة الصادقة».