بررسي سند چند حديث مشهور(2) - صفحه 30

بنابراين، بايد در هر آنچه مى گوييم، راه پژوهش را پيش بگيريم، بويژه در عرصه حديث كه اهميت آن در ساختمان انديشه، باور و احكام شريعتِ تابناك پوشيده نيست ؛ احاديثى كه در تاريخ درازدامن خويش، آماج بسيارى از حمله ها و تحريف ها بوده، از جلوگيرى در تدوين آن در قرن نخست، با انگيزه ها سياسى، هرچند زير پوشش حفظ قرآن، گرفته تا ساختن احاديث در فضيلت هاى گروهى و زشتى ديگران در روزگار بنى اميه و اعتماد بر سياست جعل حديث از سوى مذهب هاى باطل در تأييد مرام خويش و آنچه از سنتِ صحيحِ ارجمند بر آن دليلى نخواهى يافت و جز آن، كه فرجامش سستى در كار حديث و نپرداختن حق شايسته آن است.
شيخ حسن در ديباچه كتاب ارجمندش منتقى الجُمان بر اين امر تأكيد ورزيده، چنان كه در بيان انگيزه نگارش كتاب ياد شده گويد:
آنچه ما را به اين كار واداشت، آشفتگى اى بوده كه از حديث ديديم تا آنجا كه غلط و تصحيف در آن گسترش يافت و دگرگونى و تحريف در آن بسيار شد؛ آن هم به علت بازماندن همت ها از اداى حقِ آن و وانهادگى نيروها از قيام به جبران كار، با آنكه محور استنباط بيشتر احكام در اين زمان ها بر آن استوار بوده، مرجع فتواها در بيشتر مسائل فقهى به آن بازگشت مى كند. ۱
خاستگاه مقاله پيشن من ـ كه برخى از مشهورات بى پايه را دربر مى گرفت ـ چونان كوششى فروتنانه در اين عرصه بود و بس.
هنگامى كه انسان در حوزه علميه ـ كه جايگاه و فضاى مناسبى براى طرح انديشه ها و آراى گوناگون در قلمرو دانش هاى مختلف اسلامى است ـ بحثى را مطرح مى كند، با اين كار، همه دست اندركاران حوزه را از نتيجه اى كه بدان دست يافته، آگاه مى سازد و از آنان انتظار مناقشه و تبادل نظر، با شيوه اى علمى دارد كه بر آن تأكيد كرديم و مهم ترين ويژگى اين حوزه با بركت است ؛ كارى كه بحث را غنا بخشيده، سودمندى اش را افزايش مى دهد.
نويسنده نيز ناگزير از پاسخگويى به همه پرسش ها و بررسى ها درباره بحث است كه به او برمى گردد تا در برابر، كاركردى را كه از او در عمليات توليد علمى خواسته است، ايفا كند.
بر اين پايه، بر من لازم بود كه برخى از نكاتى را كه نيازمند توضيح بوده، روشن كنم. بنابراين، به يارى خدا مى گويم:

1. حديث

در آغاز مقاله ام چنين گفتم:
اين نوشتار در پى بررسى سند بعضى از عبارات مشهورى است كه در گفته ها و نوشته ها حديث خوانده مى شود، ولى حديث نيست.

1.منتقى الجمان فى الأحاديث الصحاح والحسان، ج ۱، ص ۲(مقدمه مؤلف).

صفحه از 43