بخش هشتم درباره مشهور. مشهور آن است كه تنها نزد اهل حديث و نه ديگران رواج يافته است؛ چنان كه راويان بسيارى از ايشان آن را نقل كرده اند... يا نزد آنان و نزد غير آنان... يا تنها نزد ديگران، كه اين قسم نزد اهل حديث اصلى ندارد. از اين موارد، بسيار وجود دارد. ۱
مى بينيم كه شهيد در اينجا تصريح كرد كه يك بخش از مشهور (بخش سوم در گفتار او) اصلى ندارد.
وى در دنباله سخن خود، از برخى دانشمندان نقل كرده كه چهار حديث وجود دارد كه بر زبان ها مى گردد، ولى اصلى ندارد.
سيد احمد مددى ـمد ظله ـ بر گفتار شهيد (از اين موارد، بسيار وجود دارد) حاشيه زده و گفته است:
مانند حديث «اقرار العقلاء على انفسهم جائز» كه در زبان فقيهان شهرت دارد؛ بلكه برخى آن را حديث مستفيض يا متواتر نبوى شمرده اند، با آنكه هيچ پايه اى در كتاب هاى حديث ندارد... همچنين «الصلاة لاتترك بحال» كه به رغم آوازه اش در زبان فقيهان، پايه اى ندارد. ۲
شيخ عبداللّه مامقانى در مقباس الهداية بر اين سخن شهيد، حاشيه زده و مشهورات بى اصل را فراتر از چهار مورد دانسته، و چنين گفته است:
در قبال آنچه از برخى دانشمندان حكايت كرده كه مشهور بى پايه را محدود دانسته اند، قابل پذيرش نيست.
وى در پايان سخنش، مانند شهيد، به فراوانى اين مشهورات، تصريح كرده است. ۳
مى توان از شهيد چنين دفاع كرد كه وى پيش از آن، به بسيارىِ مشهورات تصريح كرده است. بنابراين، ايراد او به كلام برخى از دانشمندانْ تنها براى تمثيل است.
همچنين، فيروزآبادى در عناية الأصول همين اصطلاح را به كار برده است:
مشهور در زبان ها مانند اين سخن است: «كل شى ءٍ طاهر»، ولى اين سخنْ اصلى ندارد. ۴
همچنين كلمات ديگرى كه برخى از آنها گذشت و برخى پس از اين در لا به لاى بحث خواهد آمد.
در نتيجه، اين عنوان در ميان دانشمندان، به ويژه اهل فن رواج دارد و مراد از آن در نزد ايشان آشكار است و ما جز آنچه آنان مى خواهند، نمى خواهيم.
تنها اين بسنده نيست، بلكه آن از واقعيت و حقيقتى حكايت مى كند كه دانشمندان، از گذشته، به آن توجه كرده و در سخنان خود به آن اشاره كرده اند. بنابراين، سخن گفتن از آن، چيز تازه اى نيست.
اين چنين، بحث از مشهورات بى پايه ـكه شهيد و مامقانى در دو تعبير گذشته، بسيار بر آن تأكيد كرده اندـ بحثى صرفاً علمى است و مراد از آن، كشف و بيان آن است تا صحيح و سقيم از هم باز شناخته شود؛ چنان كه در آن مقاله آورديم.
تأكيد و تنبيه
از آنچه گذشت، اين نتايج به دست مى آيد:
1. مراد از مشهور، همان است كه ما در آن مقاله به آن اشاره كرديم و آن، هر چيز مشهورى است كه در گفته ها و نوشته ها به عنوان حديث از معصوم نقل شده باشد.
2. اين كه اصل ندارد، يعنى آن عبارتِ مشهور با همان لفظ در كتاب هاى حديث نيامده است؛ چنان كه در سخن شهيد و آقاى مددى به آن اشاره شده است. مقاله من نيز، از آغاز تا انجام، از همين مطلب سخن مى گفت.
3. از اينجا معلوم مى شود كه آنچه مورد تأكيد ماست، آن است كه موضوع بحث ما ربطى به مضمون آن عبارت مشهور ندارد؛ زيرا منظور ما از نفى اصل، انكار اصالت حديثى اين عبارت ها به معنايى است كه براى حديث ذكر كرديم، نه نفى مطلق ورود مضمون آنها به صورت الفاظ و تركيب هاى ديگرى در برخى از روايات.
1.الرعاية في علم الدراية، ص ۱۰۵.
2.همان جا.
3.مقباس الهداية، ج ۱، ص ۲۲۶.
4.عناية الأصول، ج ۵، ص ۸۲.