نقد و بررسي قواعد وضع شناسي در « المنار » ابن قيم (2) - صفحه 124

در آن بسيار راه دارد. «حس»، پس از قراردادن دست هاى چپ و راست در آب سرد و گرم و تعويض دست ها، به خطا افتاده و پيام منفى مى دهد. سال هاى سال، با توجّه به حس بينايى و نگرش سطحى، فكر مى كردند، خورشيد در حال حركت است و زمين ثابت (= هيئت بطليموسى)، ولى بعدها اين عقيده تصحيح شد و معتقد شدند كه زمين متحرك بوده، خورشيدْ ثابت است. كسانى هم بر همين اساس، «والشمس تجرى لمستقر لها» ۱ را زير سؤال بردند تا اين كه امروز، حركت خورشيد و زمين هر دو به اثبات رسيده است و اين آيه نيز مصداقى از اعجاز علمى به شمار مى رود. ۲

فرضيه يا قانون علمى

ب. اگر مقصود وى از «حسّ»، قوانين علمى است ـ كه بسيار بعيد به نظر مى رسد و عرضه مثال هاى وى اين امر را نشان نمى دهد ـ بايد از ويژگى هاى آن غفلت نورزيد ؛ زيرا قوانين علمى، اولاً، به شكل قضاياى كلى منطقى هستند، ثانياً، ابطال پذيرند و ثالثاً، توانايى پيش بينى مشروط دارند.

ب. بررسى و نقد مصاديق منتخب اين قاعده

بررسى «حديث سوم» ؛ «استقرار ناقص يا تام»

وى در تعليل موضوع بودن حديث «بادنجان شفاى هر دردى است» ۳ گويد:
اگر بادنجان به كسى كه تب دارد، و سوداى او غالب است و بسيارى امراض ديگر نيز دارد، خورانده شود، بر شدت بيمارى او افزوده خواهد شد. ۴
اگر فرض كنيم با توجّه به «ورود حديث»، مخاطب حديثْ شخصى بوده كه هرگز سوداى او غالب نمى شده و پيامبر(ص) در رابطه با شخص وى و كسانى كه داراى شرايط مشابهى مثل او هستند، چنين دستورى داده اند، چه استبعادى پيش مى آيد؟
تعليل «ابن قيم» در ذيل حديث نشان مى دهد، در نتيجه گيرى از «استقراى ناقص» كمك گرفته و از قضاياى جزئى سعى در انتاج نتيجه كلى دارد. روشن است كه استقراى ناقصْ سند و حجت نبوده، آخرين حدّ آن، افاده ظنّ غالب است.

1.سوره يس، آيه ۳۸.

2.تفسير نمونه، ج ۱۸، ص ۳۸۱ ؛ تفسير احسن الحديث، ج ۹، ص ۸۴.

3.المنار، ص ۵۱.

4.همان.

صفحه از 143