نقد و بررسي قواعد وضع شناسي در « المنار » ابن قيم (2) - صفحه 127

نيم نگاهى به كتب معتبر حديثى اهل سنت

در وهله اوّل اين سؤال مطرح است:
جريان «غدير خم» و ولايت على(ع) ـ كه در بسيارى از كتب معتبر ۱ اهل سنت درج شده ـ چگونه با كتمان عمومى سازگار است؟
به علاوه، وى در موضوع دانستن اين واقعه نيازمند اثبات قطعى موارد ذيل است:
الف. «واقعه غدير» از ناحيه هيچ كس (موافقان يا مخالفان) نقل نشده باشد.
ب. صحابيان همگى عادل بوده و در ميان ايشان منافق نباشد.
ج. اظهار نظر همه حاجيان مسلمان حجه الوداع و حاضر در واقعه و ناظر بر ماجرا را دقيقاً در دسترس داشته، حتى يك شخص از قلم نيفتاده و در اصطلاح، استقراى تام صورت گرفته باشد و....
بررسى اجمالى و تحقيقى در تاريخ اسلام، نشان مى دهد كه در دست يابى به مطلوب، به هيچ وجه، موفق نخواهد بود.
آيا دلايل و نظرات بزرگانى از اهل سنت كه به عنوان موافقان رخداد چنين واقعه اى در تاريخ اسلام مطرح شده اند، نمى تواند اندك احتمالى را در موضوع نبودن حديثْ به ذهن «ابن قيم» القا كند؟

كرامت و عدم انحصار

اگر اعتقاد «ابن قيم» به «انحصار كرامت در حوزه انبيا» موجب شده تا حديث را موضوع بداند، ناگفته پيداست كه اين ديدگاه با آيات قرآن موافق نيست:
قال الذى عنده علم من الكتاب: أنا آتيك به قبل أن يرتّد إليك طرفك. فلما رآه مستقراً عنده، قال: هذا من فضل ربى. ۲

ولايت باطن نبوت

ج. و شايد مقصود «ابن القيم» اين باشد كه ظهور كرامت، امرى لغو و بيهوده است. در اين صورت بايد گفت كه اگر فلسفه ارائه معجزه توسط انبيا اثبات صدق نبى را در پى داشته و امكانى براى جامه عمل پوشيدن منصب رسالت است، ظهور كرامت نيز در دست ولىّ معصوم نشانه اى بر صداقت وى و امكانى بر جامه عمل پوشيدن منصب ولايت است. اصولاً، امامت ائمه

1.صحيح البخارى، ج ۲، ص ۲۰۰ ؛ صحيح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۰ ؛ صحيح الترمذى، ج ۱۳، ص۱۷۱؛ مسند الطيالسى، ج ۱، ص ۲۸ ؛ مسند أحمد، ج ۱، ص ۱۷۰ و... (به نقل از المنار، ص۵۸).

2.سوره نمل، آيه ۴۰؛ ر. ك: تفسير العسكرى(ع)، ج ۱، ص ۵۷۰، ذكر كرامتى در ارتباط با على(ع) و غدير.

صفحه از 143