نقد و بررسي قواعد وضع شناسي در « المنار » ابن قيم (2) - صفحه 135

زمينه طبّ و معالجه امراض بدنى در حدّ بقيه انسان ها يا كمى بالاتر، و نه لزوماً در قاب معجزه و اعجاز، به تجربه، چيزهايى اندوخته و آن را در دسترس ديگران بگذارد؟ مردم عادى و معمولى، جداى از خرافات، به تجربه، تأثير بعضى از غذاها در درمان بعضى بيمارى ها يا پرهيز از بعضى غذاها را در درمان بعضى امراض دريافته اند و گاه رو?ت مورد مشابه، به ارائه تجربه مفيد خويش مى پردازند. و در عمل نيز بسيارى از موارد سودمند مى افتد. چه استبعادى دارد، پيامبر(ص) را در زندگى روزمره در حدّ انسانى معموملى و مجرّب بدانيم؟
خلاصه، پيامبر(ص) كه هم طبيب جسم است و هم روح چگونه بايد سخن بگويد، تا هم بيمارى جسمى و روحى اشخاص را مداوا كند و هم سخن وى به اطباء شبيه نگردد؟!

نقد و بررسى قاعده دهم: كليه احاديث مربوط به عقل

ابن قيم ذيل قاعده دهم، كليه احاديثى را كه درباره «عقل» و تعريف و تمجيد از آن وارد شده، موضوع مى شمارد.
چرا مقصود از «عقل» در رواياتى كه موضوع دانسته شده، همان عقلى نباشد كه در قرآن ۱ و ۲ و ۳ مدح گرديده و اشتقاقات ۴ و ۵ و ۶ آن، 49 بار به كار رفته و مرتباً تكرار شده است؟
چرا بايد حتماً مقصود از عقل، تعبير خاصّ فلسفى يا عقل فعّال گرفته شود تا در وراى آن، حكم به موضوع دانستن كليه احاديث موجود، صادر شود؟ ۷

1.سوره بقره، آيه ۴۴.

2.سوره بقره، آيه ۲۴۲.

3.سوره آل عمران، آيه ۱۱۸.

4.سوره يس، آيه ۶۲.

5.سوره عنكبوت، آيه ۴۳.

6.سوره بقره، آيه ۱۶۴.

7.ابن قيم شخصيتى حنبلى است. حنابله قياس به معناى لغوى، يعنى همان دليل عقل يا حسن و قبح عقلى را ردّ مى كنند، مصالح مرسله و سد ذرايع را ـكه همان حُسن و قبح عقلى است ـ نمى پذيرند. آنها استلزامات عقلى و مستقلات عقلى را قبول ندارند(تاريخ معتزله، ص ۱۲). كار ابن حنبل يك اقتباس سطحى از فقه اماميه است، ولى گرايش هاى عقلى ـكه در مكتب امام صادق است ـ در آن ديده نمى شود. جنبه عقل گرايى در فقه اماميه بسيار قابل ملاحظه است و اين جنبه در فقه حنبلى و ظاهرى ديده نمى شود(همان، ص ۱۲۲). حنابله اصلاً كارى به حكومت عقل ندارند و راسيوناليست نيستند(همان، ص ۹۹ ). استقلال عقل به گونه اى كه معيار فهم عبارات قرآن و حديث باشد و به نام مستقلات عقلى خوانده شده است، از طرف اشاعره و جناح افراطى مكتب حديث، يعنى حنابله به كلّى رد شده است(همان، ص۱۳۴). بنابر آنچه گفته شد، اين پيش فرض غلط در ذهن ابن قيم است كه موجب مى شود تمامى احاديث عقل را مردود و موضوع بشمارد.

صفحه از 143