نقد مقاله خطبه غديريه امام علی (ع) - صفحه 167

اظهار نظر درباره مقدمه اول

امام على(ع) به ما آموخته است كه به جاى اطاعت از «بزرگان» به دليل بزرگيشان، سخن آنان را به ملاك عقل بسنجيم و سپس درباره آن قضاوت كنيم ـ أنظروا إلى ما قال ولا تنظروا إلى من قال ـ. شخصيت زدگى، آفت انديشه و علم است. اگر در طول تاريخ تطوّر انديشه، شاگردان در سخنان استادانشان كه «بزرگ» بودند، ترديد نمى كردند و درباره آن به تدبر و تفكر نمى پرداختند، آيا علم به اين پايه از رشد و پويايى خود مى رسيد؟
اين جانب اعتقاد دارم كه يكى از دلايل فرهنگى عقب ماندگى شرقيان و از آن جمله ما مسلمانان، همين «بزرگ زدگى» و «شخصيت زدگى» است كه ما را قرنهاى متمادى گرفتار بزرگى يك بزرگ مى كند و مانع تعقّل و تفكر و تشكيك در افكار و عقايد او مى گردد و هر جامعه اى كه از تفكر و تعقل دور افتد، از رشد و بالندگى باز مى ماند و به ترقيات علمى دست نمى يابد. نبايد احترام اشخاص را با احترام به افكارشان ملازم دانست؛ در حالى كه چه بسا مردان بزرگ ، افكار كوچك و نادرستى داشته اند. افلاطون يكى از اين مردان بزرگ بوده است؛ امّا در كتاب«جمهوريت» او دهها غلط و چندين فرضيه نادرست وجود دارد. حال، آيا چون افلاطون مردى «بزرگ» بوده است، بايد سخنان غلط او توسط ارسطو پذيرفته مى شد و مورد نقد قرار نمى گرفت؟ افلاطون به عدم تساوى انسانها قائل بود و آنها را به دو گروه برده و آزاد تقسيم مى كرد. او معتقد بود كه بايد زنان و فرزندان در ميان «پاسداران» مشترك باشند و…. آيا چون او مردى بزرگ بوده، ما بايد سخنان او را بى هيچ گونه مقاومتى بپذيريم؟ شيخ طوسى نيز يكى از همين بزرگان بوده است؛ امّا مى بينيم كه اشخاصى چون ابن ادريس و علامه حلّى، در مواردى عديده، سخنان او را مورد نقد قرار مى دهند و در عين احترام به شخصيت او و پاسداشت مقام علمى اش، غلط هاى وى را در فقه و اصول و حديث يادآور مى شوند. شايد اگر روزى صلاح باشد كه رساله اى به نام «سخنان بى پايه و كوچك از

صفحه از 176