نقد مقاله خطبه غديريه امام علی (ع) - صفحه 168

مردان بزرگ» بنويسيم، حجم آن به صدها صفحه بالغ شود. افلاطون (م347ق.م) سخن زيبايى گفته است: «اگر به هوش باشى كه نامها را بيش از اندازه جدّى نگيرى،هرچه از عمر تو بگذرد، دانشت غنى تر خواهد گشت ». ۱
سخن به درازا كشيد؛ ولى بيان آن را ضرورى مى دانستم. دوست فاضل و محترم، جناب فاكر ميبدى! نقل يك حديث، توسط بزرگانى چون شيخ طوسى، سيد بن طاووس، كفعمى، مجلسى و ساير اشخاص، هرگز دليل اعتبار آن حديث نمى شود و اگر غير از آنان دهها نفر ديگر هم در كتابهايشان اين خطبه را نقل مى كردند ـ به طورى كه حتّى يك نوع شهرت روايى نيز تحقق مى يافت ـ باز هم نمى توانست روايتى را كه سه شخص ناشناخته در سند آن قرار دارند، اعتبار بخشد. مطمئنا شما ترديدى نداريد كه شأن محمد بن يعقوب كلينى (م328ق) در روايت، از شأن تمام آنانى كه شما نام برديد، بالاتر است؛ در حالى كه در كتاب او (الكافى)، دهها روايت وجود دارد كه محتواى آنها وجود تحريف در قرآن كريم را اثبات مى كند. به نظر شما آيا چون دانشمند بزرگى مانند كلينى، آنها را در كتابى كه صدها بار از «مصباح المتهجد» معتبرتر است، روايت كرده، بايد ما آن روايات را بدون چون و چرا بپذيريم؟ حتى اگر سندشان ضعيف باشد يا محتوايشان به دليل «علل و بيمارى هاى مختلف» غير معتبر بودن آنها را گواهى نمايد؟ همچنين، دهها حديث جعلى و نادرست توسط بخارى (م256ق)، عالم بزرگ اهل سنت، نقل شده است. حال، به نظر شما چون اين عالم، شخصى «بزرگ» بوده است، پس هر روايتى كه در «صحيح» بخارى يا «التاريخ الكبير» نقل كرده است، بايد بپذيريم والعياذ باللّه بگوييم كه خدا پا و دست دارد و پيامبر، تحت تأثير سحر قرار داشته و…؟! يعنى، همه اين اباطيل را به علت اين كه يك دانشمند بزرگ(!) آنها را نقل كرده، بپذيريم؟ همين آدم بزرگ، از جاعلان مشهور حديث، چون كعب الاحبار، وهب بن منبّه، عبداللّه بن سلام، تميم دارى و… نقل حديث كرده.

1.رساله «سياستمدار».

صفحه از 176