نقد مقاله خطبه غديريه امام علی (ع) - صفحه 172

دوى آنها يك اصل به طور يكسان حكومت مى كند و تكليف هر دو را به صورت يكسان، براى ما مشخص مى نمايد. در اين صورت، چه ضرورتى دارد كه ما سعى كنيم يكى را تحت عنوان ديگرى درآوريم و سپس درباره آن قضاوت كنيم؟
از طرف ديگر، خود همين گفته كه: «كسى از علما، رجال مهمل را مجهول ندانسته» نيز كاملا غلط و اشتباه است؛ زيرا اولا: جناب فاكر در صفحه 192 فصلنامه، تحت عنوان «مهمل، مجهول لغوى است» گفته ميرداماد را در «الرواشح السماويّة» ـ البته به نقل از كتاب «دراية الحديث» جناب شانه چى ـ آورده اند. ميرداماد در اين گفتار، مهمل را مانند مجهول دانسته است . ۱ همچنين، قول شهيد ثانى را نيز نقل كرده اند كه مجهول را اعمّ از مجهول اصطلاحى و مهمل مى دانسته است. آيا با توجه به همين مقدارى كه جناب فاكر خودشان نقل كرده اند، باز هم صحيح است كه بگويند كسى از علما، رجال مهمل را مجهول ندانسته است؟ مگر نه اينكه ظاهرا و طبق نقل ايشان، معلوم است كه شهيد ثانى و ميرداماد، مهمل را از اقسام مجهول مى دانسته اند؟ ثانيا: بعضى از دانشمندانى را كه رجال مهمل را از اقسام مجهول (يا عين مجهول) دانسته اند، نام مى برم تا معلوم شود كه اين گفته در چه پايه اى از ضعف قرار دارد:
1ـ علامه حلّى (م726ق)، مبادى الوصول، ص206 و207
2ـ ابن صلاح شهرزورى (م642ق)، مقدمة ابن الصلاح فى علوم الحديث، ص53 و54
3ـ محيى الدين نواوى(م672ق)، التقريب، ص210و 211 [ضمن «تدريب الراوى»].
4ـ ابن كثير دمشقى (م774ق)، الباعث الحثيث، ص92
5 ـ جلال الدين سيوطى (م911ق)، تدريب الراوى، ص210و 211
6ـ بيقونى شافعى (م1080ق)، شرح المنظومة البيقونية،ص62
7ـ بدرالدين ابن جماعة (م733ق)، المنهل الرّوى،ص66

1.الرواشح السماوية، ص۶۰ـ۶۳

صفحه از 176