دو شاهكار علوي - صفحه 110

برخى از ويژگيهاى برجسته بلاغى خطبه ها

براى روشن تر شدن مطلب، برخى از خصوصيّات و برجستگيهاى بلاغى اين دو خطبه را به اختصار برمى شماريم و براى تفصيل آن به تحقيقات و تنبيهات بلاغى در پى نوشتهاى كتاب «دو شاهكار علوى» ارجاع مى دهيم:
يك. ويژگى محتوايى ؛ معارف بلند توحيدى از نظر محتوا و ديگر معانى لطيف معرفتى را در كنار مواعظ اخلاقى در تكان دهنده ترين تعابير و اسلوبها جمع نموده است.
دو. «اِطناب» و «ايجاز» مناسب؛ در شرايط محدوديّت، به رغم محدوديّتى كه با حذف «الف» يا «حروف منقوط» براى خطيب پديد مى آيد، از مناسب ترين نوع اِطناب و ايجاز بهره مى گيرد؛ چه اينكه مخاطب در چنين شرايطى ايجاز را علامت عجز سخنور از استخدام واژگان بيشتر و متنوّع تر مى شمارد و علاقه و شيفته گى زيادترى به «اطناب» نشان مى دهد. امام(ع) چنين زمينه اى را غنيمت شمرده، به بيان معارف و مواعظ فزون تر مى پردازد ؛ خصوصاً در خطبه «بى الف» - كه نخست ايراد گرديد - مخاطب از نشاط بيشترى براى شنيدن برخوردار است. اطناب، به مراتب، فزون تر و مطالب آن مفصّل تر است. و در خطبه دوم اين نشاط به كاستى مى گرايد. از اين رو به فراخور مقتضاى حال، مباحث را با جامعيّت و كلّيت و ايجاز بيشترى بيان مى دارد.
سه. سهولت و عذوبت الفاظ و اِبداع در استخدام آرايه هاى ادبى ؛ آشنايان با سبك سخن امام(ع) او را يكّه تاز عرصه استعارات و كنايات، با گونه هاى مختلف و متنوّعشان، مى دانند ؛ ولى آن حضرت در اين دو خطبه براى دفع اين توهّم كه خطيبها قصور و كاستى الفاظ و تراكيب سهل را نسبت به ساير خُطَب، با مجازهاى مزبور پوشش مى دهند، كمتر از اين گونه فنون بيانى استفاده مى كند، بلكه بيشتر از الفاظ «سهل» و «عذب» بهره مى گيرد. در عين حال، حلاوت و شيوايى بيان و جذّابيت سخن را با مايه هاى فنون بديع و گونه هاى پرتنوّع آرايه هاى لفظى و معنوى و نظاير آن تأمين مى كند. و اين خود نوعى قدرت نمايى در مقام سخنورى است. ۱
به علاوه، رعايت «ائتلاف الفاظ با هم» و «ائتلاف الفاظ با معانى» و رعايت «انسجام» در به كارگيرى سهولت الفاظ و معانى و گزينش الفاظ زيبا و با صلابت در ازاى معانى شديد و فخيم، و الفاظ نرم و مليح در ازاى معانى رقيقْ زيبايى سخن را اعجاب انگيزتر مى نمايد.
به كارگيرى اين «سلاست بيان»، «انسجام»، «ائتلاف» و «اطناب مناسب» در شرايط محدوديّت آفرين حذف حرف «الف» حاكى از آن است كه الفاظ و معانى چنان در ذهن سخنور حاضر و مهيّاست كه در هر عرصه و در اداى هر مطلبى، استوارترين و گزيده ترين معانى را با زيباترين الفاظ و در نيكوترين قالبها و تركيبها، در هم مى تَند و به صيد دلها و انديشه هاى شايسته مى پردازد.
چهار. تصويرِ مسافرِ آخرت و مراحل سفرش؛ در مهمّ ترين مقطع از خطبه «بى الف»، يعنى از فراز هيجدهم تا سى و پنجم، از صناعت تجريد و تجسيم بهره مى گيرد ؛ بدين معنا كه از مخاطبان خود يك شخصيّت مثالى انتزاع و تجريد مى كند و سپس يكايك حالاتى را كه براى افراد در مراحل مرگ و پس از آن پيدا مى شود، بر آن مخاطب فرضى و شخصيّت مثالى تطبيق نموده، در مقابل ديدگانش مجسّم مى سازد. پر واضح است كه چنين تصوير و تجسيم هنرمندانه اى تخييل محض نيست، بلكه حالات مختلفى از واقعيّتهاى جارى در زندگى بسيارى از انسانهاست كه در گذرگاه دنيا و سراى برزخ و آخرت با آن مواجه اند.
در هر صورت، چنين شيوه بيانى با ملاحظه مفاد و محتوايش از شيواترين و رساترين صناعتهاى بيانى و از تكان دهنده ترين قالبهاى موعظه و اندرز محسوب مى شود ؛ زيرا پس از آنكه مخاطب را در قالب يك شخصيّت مثالى و مسافرِ راهىِ سفر آخرت مجسّم مى سازد، به تصوير لحظه به لحظه مراحل سفر آخرتى اش مى پردازد. نخست، به مدّت باقى مانده عمر توجّه مى دهد و توصيه به غنيمت شمردن فرصتها مى فرمايد و سپس صحنه هاى بيمارى و احتضار او و نيز احوال وى در مرحله مرگ و ورود به قبر را در نظرش مجسّم مى نمايد و پس از آن، فرسايش و فروپاشى جسدش در قبر و همچنين زندگى در سراى برزخ را تصوير مى كند و بالاخره، رستاخيز بزرگ و مواقف هولناك قيامت و ورود به جهنّم يا بهشت را در مقابل ديدگانش نمايش مى دهد.
اين مجموعه چُنان ذهن و دل مخاطب را در تسخير كلام خطيب مى گيرد كه او را بر بال انديشه و تفكّراتش نشانيده، در عوالم ياد شده سير مى دهد و تصوّرى صحيح و حكيمانه از گذر گاه دنيا و سراى برزخ و قرارگاه آخرت به وى مى بخشد.
اين ويژگيهاى و صدها برجستگى ناگفته ديگر است كه «ابن ابى الحديد» معتزلى مذهب را وامى دارد تا به خاطر نقل و روايت خطبه «بى الف» بر همگُنان خود فخر فروشد و احساس مباهات نمايد.
او در آغاز خطبه مزبور مى گويد:
و أنا الان أذكر من كلامه الغريب ما لم يورده أبوعبيد وابن قتيبة في كلامهما وأشرحه أيضا، وهى خطبة رواها كثير من الناس له عليه السلام خاليه من حرف الالف... ؛
و من اينك از گفتار شگفت انگيز آن حضرت چيزى را كه «ابوعُبيد» و «ابن قتيبة» در كلام خود نياوردند، نقل كرده، شرح مى نمايم و آن خطبه اى است «بدون الف» كه بسيارى از مردم آن را از حضرتش روايت نمودند. ۲
شايان توجّه است كه اگر نقل اين كلماتْ مستحقّ چنين مباهاتى است، بى شكّ تدبّر و تأمّل در آنها، به عنوان مقدّمه علم و عمل به تعاليم بلند و مواعظ تكان دهنده اش، و نيز پيروى از مكتب آن امام هُمام(ع) سزاوارتر به افتخار و مباهات است. «الْحَمْدُ للّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللّهُ».۳

1.نظير «لزوم ما لا يلزم» كه خطيب يا شاعر با التزامى فراتر از آنچه كه سجع و يا قافيه برعهده اش مى نهد، به تزيين فاصله ها يا قافيه ها مى پردازد.

2.شرح نهج البلاغة، ج ۱۹، ص ۱۴۰.

3.سوره اعراف، آيه ۴۳.

صفحه از 129