راوي كتاب سليم بن قيس بر ترازو - صفحه 148

بوده اند. بنابر شواهد مورد اشاره، شعبه و ابان در ديدارهايشان، تبادل حديث هم،هر چند اندك، داشته اند؛ براى نمونه، شعبه، حديث حسن بصرى از انس بن مالك را نوشته و به ابان مى دهد و ابان نيز آن حديث را مى گيرد و نزد شعبه قرائت مى كند. ۱ از آن طرف، شعبه ـكه موضوع حديث برايش خيلى عمده بوده ـ بعضى از روايات ابان را ـكه درست مى دانسته ـ از او مى شنيده است و چون يزيد بن هارون، از حافظان مؤثق حديث، به اعتراض از شعبه ـ كه از ابان انتقاد مى كرده ـ مى پرسد: «پس چرا تو خود به أبان گوش مى دهى و از او حديث مى شنوى؟»، شعبه با درافكندن پرسشى انكارآميز به وى پاسخ مى دهد: «كيست كه بتواند از شنيدن اين حديث (حديث قنوت پيامبر در نماز وتر پيش از ركوع) بشكيبد و از آن صرف نظر كند؟». ۲ نمونه ديگرى كه بر ديدار و رابطه شعبه و ابان دلالت دارد، روايتى است كه در آن شعبه براى وكيع از ابان مى گويد و از اين كه چه ها از او ديده است. ۳
3. مبناى انتقادات شعبه از ابان. با اين وجود، واقعيت مهم اين است كه شعبة بن حجاج، ابان بن ابى عياش را تكذيب كرده است. ۴ پرسش اين بوده و هست كه عيب جويى ها و انتقادات شعبه از ابان بر چه پايه اى استوار بوده و تفسير و تبيين آن چيست؟ چون معاذ بن معاذ در اين باره از شعبه مى پرسد، شعبه در پاسخ، مبناى طعن و ردهاى خود را بر ابان «ظنّ شبيه يقين» اعلام مى دارد. ۵
4. شعبه در مقابل آنان كه به ابان خوش بينى مى نگريستند، هميشه مايه اى از طنز و طعنه تلخ چاشنى گفتار داشته است. چون به او مى گويند كه «سَلْم العلوى»، ابان بن ابى عياش را نزد انس بن مالك به استفاده و نوشتن مشغول ديده است، با لحن طعنه آميزى او را مورد انتقاد قرار مى دهد و مى گويد: «سَلم العلوى كسى است كه ماه نو را دو شب جلوتر از ديگران مى بيند». ۶
5. شعبه ـكه به نظر مى رسد دردى در سينه و بانگى در گلو داشته است ـ آشكارا مى گفت: «چنان چه ابان بن ابى عياش در حديث دروغ نگويد ـ در حالى كه من مى گويم دروغ مى گويد ـپس خانه و مركبم ـ و در روايتى ردا و دستارم ـ صدقه اى براى مساكين باشد. ۷ اين كه شعبه مى گويد: «خانه و مركبم نثار و نصيب بيچارگان باد»، نشان از اطمينان او به درستى نگاهى دارد

1.الجرح والتعديل، ج ۱، ص ۱۳۴.

2.ميزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۱.

3.الجرح و التعديل، ج ۱، ص ۱۳۴.

4.سلسلة الاحاديث الضعيفة، ص ۳۲۳، ۳۲۱.

5.تهذيب الكمال، ج ۱، ص ۳۰۷.

6.تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۹۹؛ ميزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۱.

صفحه از 155