نگاهي به «الرواشح السماويه» ميرداماد - صفحه 191

راشحه پنجم: در اين راشحه از اختلاف در حسن بودن احاديث عبدالعظيم حسنى، سخن به ميان رفته است و منشأ اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذكر شده است.
نظر ميرداماد درباره عبدالعظيم حسنى اين است كه اگر هيچ نصى بر وثاقت وى وجود نداشته باشد، الاّ جمله معروفى كه امام هادى(ع) [پس از اينكه عبدالعظيم حسنى دين خويش را بر آن امام عرضه كرد] بيان فرمود، براى وثاقت او كافى است.
راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون كيست؟ مؤلف محترم با جستجو در كتابهاى مختلف اصحاب، ثابت مى كند كه احاديث وى صحيح هستند.
راشحه هفتم: شهيد اول در يكى از ابواب كتاب «اللمعة الدمشقية» مى گويد: … قال بعض الأصحاب انّ هذا الطلاق لايحتاج الى محلّل….
ميرداماد منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير مى داند و او را با توجه به گفتار شهيد ثانى، غير امامى مى شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل مى كند و به بحث درباره شخصيت او مى پردازد.
راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مى آيد. مؤلف، نظرات سيد مرتضى، نجاشى، تفتازانى، امام فخر رازى و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه مى گيرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن مى باشد.
راشحه نهم: مشهور است كه چون اسماعيل بن ابى زياده سكونى، عامى است، لذا احاديث او مطروح و غير مقبول مى باشد؛ امّا ميرداماد معتقد است كه علاوه بر غلط بودن اين مطلب، سكونى ثقه است و احاديث او موثق است.
راشحه دهم: در اين راشحه، بحث از جرح و تعديل است و نظر ميرداماد اين است كه جرح و تعديل اگر از باب نقل و شهادت باشد، حجت شرعى است؛ ولى اگر اجتهاد باشد، قابل اعتماد نيست.
راشحه يازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، اين سؤال را مطرح مى كند كه آيا حكمهاى علامه حلى، محقق و شهيد، در كتاب هاى استدلالى، مبنى بر صحت

صفحه از 197