الأصل عبارة عن كتاب معدّ لتدوين ما هو مرتبط بأصول الدين أو المذهب كالإمامة والعصمة والبداء والرجعة وبطلان الجبر و التفويض إلى غير ذلك من المطالب الكثيرة الأصليّة التى كان التصنيف فيها متعارفاً فى تلك الأزمنة, كما يظهر من الفهارس و التراجم; والكتاب أعم منه. ۱
و شاهد اين احتمال, آن است كه با مراجعه به كتب فهارس و رجال, به مواردى برخورد مى كنيم كه از بعضى از كتب متكلّمان (مانند هشام بن حكم, هشام بن سالم, جميل بن درّاج و سعيد بن غزوان) با عنوان «اصل», ياد شده است.
امام(ره), سپس از اين احتمالْ عدول كرده, احتمال دوم را اين چنين بيان مى كند كه ما در اينجا با سه اصطلاح سر و كار داريم كه عبارت اند از: كتاب, مصنَّف و اصل. با مراجعه به عبارات رجاليان درمى يابيم كه «كتاب», اعم است و «مصنّف» و «اصل», دو قسم از آن به حساب مى آيند كه با هم تقابل دارند. به عنوان مثال, شيخ طوسى درباره ابن غضائرى مى گويد:
فإنّه عمل كتابين: أحدهما ذكر فيه المصنّفات و الآخر فيه الأصول.
و با تفحّص و تتبّع مى توانيم به اين نتيجه برسيم كه آنها «اصل» را در مورد كتبى به كار مى بردند كه فقط حاوى احاديث است, خواه صاحب آن, خود از امام(ع) شنيده باشد يا اينكه با واسطه نقل كند و خواه از كتاب ديگرى گرفته شده باشد و يا آنكه صاحب «اصل» ابتدائاً به تدوين پرداخته باشد. البته بعيد نيست كه بگوييم استعمال آن, در مواردى كه از كتاب ديگرى گرفته نشده باشد, فراوان است.
مصنَّف نيز كتابى است كه درباره علوم يا موضوعات خاصّى مانند تاريخ, ادب, رجال, تفسير, اثبات معراج رجعت و بداء نوشته شده باشد; گرچه ممكن است در راه اين اثبات, از آيات و روايات, بهره فراوان گرفته شده باشد; چنانكه شيخ طوسى درباره ابان بن عثمان مى گويد:
و ماعَرَفتُ من مصنّفاته إلاّ كتابه الذى يجمع المبدأ و المبعث و المغازى والوفاة والسقيفة والردة.