ابن رومى

ابن رومى

از شاعران قرن سوم

ابو الحسن على بن عبّاس بن جريح ، از موالى (وابستگان) عبيد اللّه بن عيسى و مشهور به ابن رومى است . او در سال ۲۲۱ ق ، در بغداد به دنيا آمد . شعرش سرشار از نكته هاى بلاغى است و در زيبايى و درخشندگى ، چون زنجيره اى طلايى است . وى شاعرى فنّى و زبردست و برخوردار از توان چهره پردازى و ظرافت تخيّل و آفرينش ، و در بازى با معانى و ساختارهاى لفظى چيره دست بود و در لغت ، حظّى وافر داشت . قصيده هاى وى بر تبحّرش در زبان و احاطه اش بر لغت و وزن هاى شعر و كاربرد آنها و جايگاه مَثَل ها دلالت دارد و جز وى و مَعَرّى ، در شعر عربى كسى پيدا نمى شود كه شاهدهاى مثالى را به اين دقّت و فراوانى به كار گرفته باشد . وى زندگى اش را در بغداد گذراند و در جمادى اوّل سال ۲۸۳ ق ، درگذشت.[۱]

شعر او در مدح امام علی ع

اى هند! من عاشق نيستم و فردى چون من
عشق به زنان را ديانت و پرهيزگارى نمى داند .
ولى علاقه به وصى ، خيمه
در سينه و در دل زده است.
او چراغِ نوربخش است و كسى است كه
براى هر كه از عذابْ نجات يافت ، وسيله نجات است .
اگر عشق به او را كنار بگذارم
در روز قيامت ، راه گريزى از گناهانم نخواهم يافت .
به من بگو : آيا راه راست او را رها كنم
از روى نادانى و راه كج را بپيمايم؟
او را چون طلاى ناب مى بينم
و ديگران را درنظر طلاشناسان ، بَدَل .
جايگاه او در هر فضلى آشكار است
والاست چون خورشيد و يا چون ماه كامل .
پيامبر در روز غدير ، سخنى به او گفت
كه براى شنوندگان ، سخن او هرگز مبهم نبود :
«هركس كه من مولاى اويم ، اين ، مولاى اوست
همچون من» ، و اين چنين به افتخار ، روى آورد .
همچنين هنگامى كه بتول به گروهى پاسخ «نه» گفت
وقتى از او خواستگارى كردند و با ازدواج با وى ، او را بزرگ داشت.
روزى كه سپاهش را مى بُرد ، برايش شگفتى هايى اتّفاق افتاد
هنگامى كه از منزلگاه نهروان گذشت .
خورشيد ، پس از غروب كردن ، برايش باز گشت
با نورى كه از فروزش و درخشندگى برق مى زد .


[۱] . ر .ك : الغدير ج ۳ ص ۵۱