ابوالقاسم فردوسى

ابوالقاسم فردوسى

شاعر برجسته قرن چهارم و پنجم

حكيم ابو القاسم فردوسى طوسى ، بزرگ ترين حماسه سراى تاريخ ايران ، در سال ۳۲۹ ق ، در طوس به دنيا آمد و در سال ۴۱۱ ق ، درگذشت . بنا به گزارش نظامى عروضى ، از دفن كردن جنازه وى در گورستان به اتّهام رافضى بودن ، ممانعت كردند و به ناچار ، وى را در باغى در كنار دروازه شهر ، دفن كردند كه اكنون ، آرامگاه وى ، مورد توجّه علاقه مندان و زائران آن شاعر نام آور است .

از اشعار فردوسی در مدح امام علی(ع):

مرا غمز كردند كان پر سخن

به مهر نبى و على شد كهن

كه فردوسى طوسىِ پاك جفت

نه اين نامه بر نام محمود گفت

به نام نبى و على گفته ام

گهرهاى معنا، بسى سفته ام.[۱]

نيز گويد :

چه گفت آن خداوند تنزيل و وحى

خداوندِ امر و خداوندِ نهى

كه من شهر علمم ، عليّم در است

درست اين سخن ، گفتِ پيغمبر است

به مردى نباشد چو تو آدمى

چنين گفت پيغمبر هاشمى

گواهى دهم كاين سخن ، راز اوست

تو گويى دو گوشم بر آواز اوست

منم بنده اهل بيت و نبى

ستاينده خاك پاىِ وصى

خودْ آن روز نامم به گيتى مباد

كه من نام حيدر ندارم به ياد

بدين زادم و هم بدين بگذرم

چنان دان كه خاك پىِ حيدرم

زمانه زبون گشتى و روزگار

كه حيدر زدى دست بر ذوالفقار

نيامد به گيتى چو حيدر سوار

كه ديندار عالم بدان نامدار

جهان آفرين تا جهان آفريد

دليرى چو حيدر نيامد پديد

حكيم ، اين جهان را چو دريا نهاد

برانگيخته موج او تندباد

چو هفتاد كشتى بر او ساخته

همه بادبان ها برافراخته

يكى پهنْ كشتى به سانِ عروس

بياراسته همچو چشمِ خروس

محمّد بر او اندرون با على

همان اهل بيت نبى و وصى

خردمند كز دور ، دريا بديد

كرانه نه پيدا و بُن ناپديد

بدانست كو موج خواهد زدن

كس از موج ، بيرون نخواهد شدن

به دل گفت اگر با نبى و وصى

شوم غرقه ، دارم دو يار وَفى

همانا كه باشد مرا دستگير

خداوندِ تاج و لوا و سرير

خداوند جوى و مى و انگبين

همان چشمه شير و ماء مَعين

اگر چشمه دارى به ديگر سراى

به نزد وصى و نبى گير جاى

گرت زين بد آيد ، گناه من است

چنين است و اين ، دين و راه من است

دلت گر به راه خطا مايل است

تو را دشمن اندر جهان ، خود دل است

كه آن كس كه در دلْش بغض على است

از او زارتر در جهان ، زار كيست؟

نباشد بجز اهرِمَن بد كُنش

كه يزدان بسوزد به آتش تنش

نگر تا به بازى ندارى جهان

نه برگردى از نيكى همرهان

همه نيكى ات بايد آغاز كرد

چو با نيك نامان بُوى هم نبرد

از اين در ، سخن ، چند رانم همى

همانش كرانه ندانم همى .[۲]


[۱] شاه نامه فردوسى (تصحيح ژول مول ، تهران : كتاب هاى جيبى ، ۱۳۶۷ ش) : ص ۹۹ ـ ۱۰۰ (ديباچه) .

[۲] شاه نامه فردوسى (چاپ عكسى از روى نسخه كتاب خانه ملّى فلورانس ، تهران : بنياد دائرة المعارف اسلامى ، اوّل) : ص ۳ ـ ۴ (مقدّمه) .