مهدويّت در نگاشته ‏هاى مستشرقان - صفحه 15

عبارت از اعتقاد به يك وجود مافوق‏الطبيعه بود، كه بايستى در آخرالزمان ظهور كند و نظم و عدالت ازدست‏رفته را به جهان باز گرداند و مقدمه خلود و سعادتِ دائم انسان را فراهم سازد. اين اعتقاد كه نخست در ديانت يهود بوده و عيسويت را به وجود آورده است، فقط وقتى در ديانت يهوديان و عيسويان به صورت نهايى درآمد كه تحت تأثير اساطير ايرانى واقع شد و علت مشابهتى كه در اين باره ميان عقايد يهوديان و عيسويان و ايرانيان موجود است و فقط در جزئيات اختلاف دارند، از اين جا پيدا شده است.1
دارمستتر در تبيين تأثير آموزه اهريمن، به عنوان خاستگاه بدى در آيين زرتشت، بر آموزه مهدويّت و منجى در اديان ابراهيمى مى‏نويسد:
مطابق تعاليم اين سه ديانت، پيش از ظهور منجى بايد نيروى بد بر جهان حكم‏فرما شود. اين نيرو را يهوديان به هجوم و تخريب يأجوج و مأجوج مصداق داده‏اند و عيسويان به اژدها يا جانور آپوكاليس و يك پيغمبر دروغين يا پيمبر شيطان معروف به دجّال و ايرانيان به مار ضحاك كه نشانه اهرمن يا اصل بدى است.2
بعضى ديگر از ديدگاه‏هاى دارمستتر در باره مهدويّت اسلامى چنين است:
الف. كلمه مهدى، اسم مفعول و به معناى هدايت‏شده است؛ پس ديدگاه برخى از خاورشناسان كه مهدى را اسم فاعل و به معناى «هدايت‏گر» مى‏دانند، نادرست است.3
ب. مهدويّت در قرآن نيامده است و احاديث پيامبر اسلام ، دلالتى روشن بر اين آموزه ندارند.4
برخى از محققان معاصر ضمن نقد اين پنداره، خاستگاه آن را ديدگاه‏هاى

1.مهدى از صدر اسلام تا قرن سيزدهم: ص ۵ .

2.همان: ص ۶.

3.همان: ص ۷.

صفحه از 22