مهدويّت در نگاشته ‏هاى مستشرقان - صفحه 14

حوزه مطالعات تخصصى دارمستتر، پيش از تأليف اين كتاب، زرتشت‏پژوهى و ايران‏شناسى بوده است و وى اساساً تخصّصى در زمينه اسلام‏شناسى نداشته است. دارمستتر در فرهنگ شرق بيشتر در باره آيين زرتشت و قوانين آن مطالعه داشته و نتايج مطالعات خود را در كتابى با عنوان تفسير اوستا در موضوع «قوانين زرتشت يا ونديداد اوستا» منتشر كرده است.۱ از جمله ديدگاه‏هاى وى تأثيرپذيرى اديان ابراهيمى از آيين زرتشت است. هر چند دارمستتر زرتشت را پيامبر نمى‏دانست، معتقد بود آموزه‏هاى زرتشتى تأثير جدّى در اديان ابراهيمى، يعنى يهوديّت، مسيحيت و اسلام، داشته است.
دارمستتر در تحليل مسئله مهدويّت و چگونگى پيدايش اين تفكر و ديگر آموزه‏هاى اسلامى، با توجّه به تخصص و دلدادگى‏اش به دين زرتشت و اسطوره‏شناسى ايران باستان، سعى مى‏كند تا همخوانى و قرابتى ميان اعتقادات موجود در اديان ابراهيمى به وجود آورد و شديداً به شباهت‏هاى اسطوره‏شناختى اهتمام مى‏ورزد. وى حتّى اعتقاد قطعى به منجى را در يهوديت، مسيحيت و اسلام، تحت تأثير اساطير ايرانى مى‏داند.۲

وى اعتقاد به مهدويّت را تحت تأثير تفكر ايرانيان و زرتشتيان در باره سوشيانس (سَوشِينَت) دانسته و آن را چنين تقرير مى‏كند:
مى‏دانيد كه محمّد شريعت خود را چگونه بنيان نهاد؟ هنگامى كه او ظهور كرد، در عربستان علاوه بر شرك ملى باستانى، سه ديانت بيگانه موجود بود: آيين يهود، ديانت عيسوى و كيش زردشت؛ يعنى ديانتى كه پيش از نهضت اعراب در ايران رواج داشت ... . در ديانت اسلام آثارى از اصول ديانت يهودان و عيسويان و اساطير ملل مذكور ديده مى‏شود. نكته مشتركى كه در اين سه ديانت يافت مى‏شد،

1.اين كتاب به فارسى هم ترجمه و منتشر شده است. ر.ك: تفسير اوستا، جيمز دارمستر، ترجمه موسى جوان.

2.مهدويّت از ديدگاه دين‏پژوهان غربى: ص ۹۳.

صفحه از 22