شناخت نامه كسانى كه مورد نفرين اهل بیت(ع) قرار گرفته اند - صفحه 16

نداشت ؛ امّا حسادت او نسبت به ابو القاسم حسين بن روح ، باعث شد كه ترك مذهب كند و به مذاهب مرتد درآيد و فرقه اى پديد آورد [با اعتقادات باطل] ، از جمله اين كه خداوند ، در هر انسانى به اندازه خودش حلول مى كند .
گفته هاى ناپذيرفته اى از او سر زد و باعث شد كه شيعه از وى ، اعلام برائت كنند و توقيعات فراوانى از امام زمان عليه السلام ، به دست ابوالقاسم بن روح ، وكيل ايشان ، درباره او صادر شد . در سال 322 ق ، سلطان [عبّاسى ]او را دستگير كرد و كشت و در بغداد به دار آويخت .

ر . ك : رجال النجاشى : ص 387 ش 1029 ، خلاصة الأقوال : ص 399.

روايت شده است كه ابو جعفر بن ابى العزافر ، در نزد بنى بسطام ، وجهه اى داشت ؛ چرا كه شيخ ابوالقاسم ، او را در نزد مردم ، منزلت و اعتبارى داده بود . از اين رو ، وقتى مرتد شد ، به نقل از شيخ ابوالقاسم ، هر دروغ و كفرى را براى بنى بسطام مى گفت و بنى بسطام ، از او قبول مى كردند تا آن كه خبر به ابوالقاسم رسيد و سخنان او را انكار كرد و بنى بسطام را از شنيدن سخنان او نهى كرد و فرمود كه او را لعنت كنند و از وى ، بيزارى بجويند ؛ امّا بنى بسطام ، به نهى ابوالقاسم گوش نكردند و همچنان ، به شَلمَغانى وفادار ماندند؛ چرا كه به آنها مى گفت : من ، افشاى سرّ كردم ، در حالى كه او از من قول گرفته بود تا راز پوشى كنم . از اين رو ، مرا كه از خاصّان او بودم ، به دور شدن مجازات كرد ؛ زيرا مسئله ، مسئله بزرگى است و آن را جز فرشته مقرّب يا پيامبر مُرسل يا مؤمن راستين ، كسى بر نمى تابد . بدين ترتيب ، عظمت و بزرگى قضيه را در دلِ آنان ، تقويت مى كرد .
شيخ ابوالقاسم به بنى بسطام نوشت كه او و كسانى را كه از سخنان او پيروى كنند و همچنان به او وفادار مانند ، لعنت كنند و از ايشان اعلامِ برائت نمايند . چون اين نامه به بنى بسطام رسيد ، موضوع را به شَلمَغانى گفتند . شَلمَغانى ، سخت رنجيد . سپس گفت : اين سخن ، باطنى عظيم دارد و آن ، اين است كه لعنت ، به معناى دور كردن است .
پس اين كه شيخ ابوالقاسم گفته است : خدا او را لعنت كند ؛ يعنى خدا او را از عذاب و آتش ، دور كند . حالا منزلت خود را شناختم . لذا گونه هاى خويش را به خاك ماليد

صفحه از 32