مُفجَّع

مُفجَّع

شاعر اهل بیت(ع) در قرن سوم و چهارم

ابو عبد اللّه محمّد بن احمد بن عبداللّه كاتب نحوى مصرى ، ملقّب به «مفجَّع (فاجعه ديده)» ، از يگانه مردان دانش و حديث است . علماى شيعه ، او را به حسن عقيده و سلامت مذهب و صلابت رأى ، ستوده اند . در شعرهايش براى اهل بيت عليهم السلام بسيار ثنا گفته و براى مصيبت ها و گرفتارى ها رثا سروده است . دشمنانش او را «مفجِّع (فاجعه ساز)» لقب داده اند . مفجَّع ، شاعر واديب بصره بود ودر مسجد جامع بصره مى نشست و مطالبى را املا مى كردند و ديگران مى نوشتند و در محضر او ، شعر و ادب و ديگر نوشته هاى خود را [ جهت اصلاح ] مى خواندند . شعر او شهرت دارد . وى در بصره زاده شد و در سال ۳۲۷ ق ، از دنيا رخت بر بست .[۱]

شعر او در مورد امام علی(ع):

لَم يَكُن أمرُهُ بِدَوحاتِ خُمٍّ

مُشكِلاً عَن سَبيلِهِ مَلوِيّا

إنَّ عَهدَ النَّبِيِّ في ثَقَلَيهِ

حُجَّةٌ كُنتُ عَن سِواها غَنِيّا

نَصَبَ المُرتَضى لَهُم في مَقامٍ

لَم يَكُن خامِلاً هُناكَ دَنِيّا

عَلَما قائِما كَما صَدَعَ البَد

رُ تَماما دُجُنَّةً[۲]أو دَجِيّا

قالَ : هذا مَولىً لِمَن كُنتُ مَولا

هُ جِهارا يَقولُها جَهْوَرِيّا

والِ يا رَبِّ مَن يُواليهِ وَانصُرْ

هُ وعادِ الَّذي يُعادِي الوَصِيّا

إنَّ هذَا الدُّعا لِمَن يَتَعَدّى

راعِيا فِي الأَنامِ أم مَرعِيّا

لا يُبالي أماتَ مَوتَ يَهودٍ

مَن قَلاهُ أو ماتَ نَصرانِيّا

مَن رَأى وَجهَهُ كَمَن عَبَدَ اللـّ

ـهَ مُديمَ القُنوتِ رُهبانِيّا

كانَ سُؤلَ النَّبِيِّ لَمّا تَمَنّى

حينَ أهدوهُ طائِرا مَشوِيّا

إذ دَعَا اللّهَ أن يَسوقَ أحَبَّ الـ

ـخَلقِ طُرّا إلَيهِ سَوْقا وَحِيّا[۳]

فَإِذا بِالوَصِيِّ قَد قَرَعَ البا

بَ يُريدُ السَّلامَ رَبّانِيّا

فَثَناهُ عَنِ الدُّخولِ مِرارا

أنَسٌ حينَ لَم يَكُن خَزرَجِيّا

وذَخيرا لِقَومِهِ وأبَى الرَّحـ

ـمنُ إلّا إمامَنَا الطّالِبِيّا

ورَمى بِالبَياضِ مَن صَدَّ عَنهُ

وحَبَا الفَضلَ سَيِّدا أريَحِيّا[۴]

كار او در زير شاخ و برگ درختان خُم

مشكل و منحرف كننده راهش نبود .

پيمان پيامبر درباره دو ثقلش

حجتى است و من از هر چه غير از آن است ، بى نيازم .

على مرتضى را براى آنها در جايگاهى قرار داد

كه در آن جا پنهان كارى و فتورى نبود .

نشانه اى پا بر جا همان گونه كه ماه شب چارده

تيرگى يا تاريكى و شب را از ميان برداشت .

فرمود : اين ، مولاى هر كسى است كه من برايش مولايم

اين را آشكارا فرمود و بلند .

دوست بدار ـ اى پروردگار ـ هر آن كسى را كه او را دوست دارد

و يارى رسانْ همو را و دشمن بدار آن كسى را كه وصى را دشمن دارد .

اين دعا براى همگان است

از زير دست و بالا دست .

مهم نيست كسى كه او را دشمن داشته باشد

يهودى بميرد و يا نصرانى .

هر كس سيماى او را ببيند همانند كسى است كه خدا را پرستيده است

راهب وار و دائم در حال طاعت .

آرزوى پيامبر ، آن گاه كه آمالى داشت

آن هنگام كه مرغى بريان را برايش هديه آوردند ،

دعا كرد تا خداوند برايش شتابان روانه كند

كسى را كه محبوب ترين بندگان در پيشگاه خداست .

ناگهان ، وصى پيامبر در زد

و آهنگ سلام ربّانى داشت .

أنس ، چند بار ، او را از وارد شدنش

باز داشت ؛ چون على ، خزرجى نبود!

و آن افتخار را براى قومش نگه داشته بود

ولى خداوند بخشنده ، براى ما ، امامى طالبى خواسته بود .

و خدا ، مانع راه را ، به بيمارى بَرَصْ گرفتار كرد

و فضيلت را نصيب آقايى كرد كه جامع صفات نيك بود .


[۱]. ر.ک: الغدیر، ج ۳، ص ۳۶۱.

[۲]الدجنة : الظلمة ، والدياجي : الليالي المظلمة (النهاية : ج ۲ ص ۱۰۲ «دجن») .

[۳]الوَحِيّ ـ على فعليل ـ : السريع (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۳۸۲ «وحى») .

[۴]الغدير : ج ۳ ص ۳۵۳ .