عيارِ نقد
نقدى بر مقاله (ابوهريره و نشر اسرائيليات و…)
سيد محمد كاظم طباطبايى
اين قلم, در پيِ دفاع از ابوهريره و پاك كردن دامان او از اشتباهات و خطاهاى نابخشودنى اش نيست; او كه در هجوم غوغاسالاران به دين, جانب دنيا را گرفت و به استناد صحابى بودن خود و با مستمسك قراردادن سخنان پيامبر(ص), جفاى بسيارى بر دين روا داشت و از همراهى با امام على(ع) تن زد; ولى نمايندگى معاويه و مسلم بن عقبه را در مدينه برعهده گرفت.
لكن شايسته نيست كه حقارتِ شخصيتيِ ابوهريره, باعث شود كه بدون معيار و مبنا از او انتقاد شود. اكنون مشاهده مى شود كه در مقابله با اين «بازرگان حديث», نقدها بى معيار شده اند و استدلالات منطقى, جاى خود را به ادّعاهاى تعصّب آميز و مجادلات بى پايه داده اند.
مطالعه مقاله ابوهريره و نشر اسرائيليات و احاديث موضوع, مندرج در شماره دهم مجله «علوم حديث», بهانه اى شد تا به ذكر نكاتى در نقد حديث و محدّثان پرداخته شود. اگر مطالبى كه ذكر خواهد شد, فايده اى در برداشته باشد, بايد آن را مرهون مقاله فوق الذكر دانست. ۱
به عنوان مقدمه بايد گفت كه ابوهريره از معدود صحابيان پيامبر(ص) است كه شمار زيادى حديث نقل كرده است. او از راويان پُر حديث (مُكثران روات) در حوزه حديثى اهل سنّت شمرده مى شود. با عنايت به مدّت زمان كوتاهى كه او در خدمت پيامبر(ص) بوده است, اين شبهه خود را مى نماياند كه: چگونه ابوهريره از مكثران روات شده است؟ و چگونه تعداد روايات او از مجموع احاديث نقل شده توسط «عَشَره مبشّره» بيشتر است. ۲
مجموع سال هايى كه ابوهريره در زمان مسلمانى در خدمت پيامبر(ص) بوده است, كمتر از دو درصد مدّت زمان مشابه در زندگى آن ده نفر است.
امّا آيا او جعل حديث مى كرده است و سخنان خود يا ديگران را به پيامبر(ص) نسبت مى داده است؟ قرائنى داريم كه او از جعل حديث, روگردان نبوده و به واسطه اخلاقيات خاصّ خود و سادگى نزديك به بلاهتى كه داشته, سعى در پرده پوشى اين مطلب هم نداشته است. در «مسند أحمد بن حنبل» آمده است:
1.گفتنى است كه مقاله فوق, نكته جديدى بيش از آنچه در كتاب هاى مربوط به ابوهريره آمده, نداشت. لذا در شأن يك مجلّه تخصّصى ـ كه وظيفه اش اطّلاع رسانى جديدترين تحقيقاتى است كه تا «كتاب شدن» فاصله كمى دارند ـ نبود.
2.عشره مبشّره, ده نفرى هستند كه اهل سنّت ادّعا مى كنند پيامبر(ص) آنان را به بهشت بشارت داده است كه عبارت اند از: حضرت على(ع), ابوبكر, عمر, عثمان, طلحه, زبير, ابوعبيده جرّاح و…