سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 11

نمى گيرند ، مگر اين كه صاعقه هاى ننگ و بلا و خوارى ، بر سرشان فرود آيد و مرگ و نيستى بر آنها ببارد تا ريشه شان ـ چنان كه قارچ لطيفى را از خاك به در مى آورند ـ ، كَنْده شود . هر چه بدشان است ، به زودىِ زود ، برايشان اتّفاق افتد ! ما جلوتر اخطار كرديم و پند توأم با تهديد داديم ؛ اگر اخطار قبلى و پند ، سودى دهد .
آن گاه ، ضحّاك را خواند و استاندار كوفه ساخت و عبد الرحمان را احضار كرده ، استاندارىِ جزيره را [در شمال عراق] به وى سپرد .
در اين هنگام ، احنف بن قيس چنين نطق كرد: اى امير المؤمنين! تو از همه ما بهتر مى دانى كه يزيد در شبانه روز ، در پيدا و پنهان ، چه مى كند و به كجا مى رود و مى آيد . بنا بر اين ، اگر مى دانى [كه او] مايه خشنودى خدا و اين امّت است ، با مردم در باره اش مشورت نكن ، و در صورتى كه او را غير از اين مى دانى ، در حالى كه خود رو به آخرت روانى ، توشه دنيايىِ او را فراهم مياور ؛ زيرا آخرتت جز با كار نيك ، آبادان نمى گردد . آگاه باش كه اگر يزيد را بر حسن و حسين مقدّم بدارى ، در حالى كه مى دانى آنان كيستند و چه شخصيتى دارند ، در پيشگاه خدا ، هيچ عذر و بهانه اى نخواهى داشت . وظيفه ما اين است كه بگوييم : «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ؛۱به گوش مى گيريم و فرمان مى بريم . پروردگارا! از تو آمرزش مى طلبيم و سرانجام ما ، پيشگاه تو خواهد بود» . ۲
امينى مى گويد : معاويه ، به محض اين كه قصد خود را دائر بر بيعت گرفتن براى يزيد و تعيين او به عنوان ولى عهد ، آشكار ساخت ، احساس كرد كه مردم صالح و شخصيت هاى پاك دامن ، تا هنگامى كه امام حسن مجتبى عليه السلام زنده است ، حاضر نخواهند شد به آن بيعت ننگين ، تن در دهند . به علاوه ، در برابر امام حسن عليه السلام ، فرزند

1.بقره : آيه ۲۸۵ .

2.الإمامة و السياسة : ج ۱ ص ۱۹۱ .

صفحه از 58