سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 10

امير المؤمنين! ما در ميان قريش ، در باره تو مطالعه كرديم و ديديم تو جوانْ مردترينش هستى و پيونددارترين و پيمان گزارترين . ضمنا مى دانيم كه تو عراق را با قهر نگشودى و بر آن ، با زور مسلّط نگشتى ؛ بلكه به حسن بن على ، تعهّداتى در برابر خدا سپرده اى كه خود مى دانى و به موجبش ، حكومت پس از تو ، با وى خواهد بود . اگر به پيمانت وفا كنى ، تو پيمان گزار و وفادارخواهى بود و در صورتى كه به پيمانت خيانت كنى ، بايد بدانى كه ـ به خدا سوگند ـ پشت سرِ حسن ، سوارانى كارآزموده قرار دارد و بازوانى پُرتوان و شمشيرهايى بُرّان كه اگر يك قدم از راه خيانت و پيمان شكنى به طرف او پيش آيى ، با قدرتى پيروزمند ، رو به رو خواهى گشت . تو خود مى دانى كه مردم عراق ، از وقتى با تو دشمنى كرده اند ، ديگر تو را دوست نداشته اند و نه با على و حسن و آياتى كه در حقّشان از آسمان فرود آمده ، از وقتى دوستشان شده اند ، ره مخالفت و دشمنى پوييده اند . همانها ، شمشيرهايى را كه همراه على در جنگ صِفّين بر روى تو كشيده اند ، اكنون به دوششان دارند و دل هايى را كه كينه تو را در آن پرورده اند ، در اندرونشان . به خدا سوگند ، مردم عراق ، حسن را بيش از على دوست مى دارند .
در اين هنگام ، عبد الرحمان بن عثمان ثقفى بر خاست ، از يزيد تمجيد كرد و معاويه را براى بيعت گرفتن براى يزيد ، تشويق كرد .
معاويه به نطق ايستاد و گفت: مردم! شيطان ، برادران و دوستانى دارد كه آنها را بسيج كرده ، از آنها كمك و يارى مى جويد و سخن از زبان آنها مى گويد . اگر طمعشان را بر انگيزد ، به كار مى افتند و اگر از آنها اظهار بى نيازى نمايد ، بر جاى خويش ، بى حركت مى مانند . با زشتكارىِ خويش ، نطفه فتنه را مى بندند و هيزم نفاق را براى شعله ور ساختنِ آشوب گم راهى آور ، مى انبارند . خُرده گير و عيبجويند و اگر سررشته كارى را عهده دار گردند ، به كژى مى گرايند و اگر به گم راهى اى خوانده شوند ، زياده روى مى كنند . اينها دست بردار نيستند و ريشه كن نمى شوند و پند

صفحه از 58