سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 9

چه جانشين خوبى است! و تو ـ اى امير المؤمنين ـ تمام جوانب امر او را آزموده اى . بنا بر اين ، توجّه داشته باش حكومت را به چه كسى وا مى گذارى . سفارش اينها را به گوش نگير . مگذار كسانى كه بدون در نظر گرفتن مصلحت تو ، به تو پيشنهادهايى مى نمايند ، تو را بفريبند و از راه راست ، به در كنند . تو مصلحت جامعه را بهتر مى دانى و نيز مى دانى چگونه اطاعت مردم را جلب كنى . مردم حجاز و مردم عراق ، تا وقتى حسن زنده است ، به اين كار ، رضايت نخواهند داد و با يزيد ، بيعت نخواهند كرد .
ضحّاك ، عصبانى شد . دو باره بر خاست و خدا را سپاس گفت و ستايش كرد و گفت: خداوند ، كار امير المؤمنين را به سامان كند! منافقان عراقى ، مردانگى شان در ميان خودشان و در رفتار با يكديگر اين است كه اختلاف و دودستگى نشان دهند و پيوند ديندارى شان ، در اين است كه از همديگر كناره بجويند . حق را بر حَسَب تمايلات خويش مى بينند . پندارى كه از پسِ پشت خويش مى نگرند ! از سرِ نادانى و غرور ، گردن فرازى مى كنند ، و خدا را هيچ در نظر نمى آورند و از عواقب بد كار خويش ، بيمى به خود راه نمى دهند . ابليس را به پروردگارىِ خويش گرفته اند و ابليس ، ايشان را حزب خويش ساخته است . براى كسى كه دوستش باشند ، نفعى ندارند و به كسى كه دشمنش باشند ، ضررى نمى رسانند . بنا بر اين ، نظر آنها را رد و صداشان را خفه كن . حسن و وابستگان حسن را چه به سلطنت خدايى كه معاويه را به جاى خويش ، در زمين نشانده است؟! هرگز چنين مباد! خلافت از بى وارث ، بر جاى نمى مانَد و جز مرگ ، چيزى مانع خويشاوندى نيست . شما اى اهالى عراق! خودتان را چنان بار آوريد كه خيرخواه و نصيحتگوى پيشوا و حاكمتان باشيد كه مُنشى پيامبرتان و خويشاوندش بوده است ، تا دنياتان در امان بماند و از آخرت هم بهره ببريد .
آن گاه ، احنف بن قيس بر خاست و پس از ستايش و ثناى خداوند ، گفت: اى

صفحه از 58