سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 14

برترى دادى و برايش بيعت ولايت عهدى گرفتى ، در صورتى كه من به لحاظ پدر و مادر و شخصيت ، بر او برترى دارم .
معاويه گفت: خدمتى كه پدرت به من كرد ، بايد مورد قدردانى من باشد و از عهده اداى شايسته آن بر آيم . در همين راه بود كه به خونخواهىِ او برخاستم ، تا كارها رو به راه گشت ، و چنان نيست كه خودم را به خاطر كوتاهى ، سرزنش كنم . امّا در باره برترىِ پدرت بر پدر يزيد ، بايد بگويم: به خدا ، او بر من برترى دارد و به پيامبر خدا نزديك تر است . در باره برترىِ مادرت بر مادر يزيد ، قابل انكار نيست كه زن قريشى بر زن كَلْبى برترى دارد ؛ امّا در باره برترىِ تو بر يزيد ، به خدا اگر غوطه ، ۱ پُر از آدم هايى مثل تو باشد ، يزيد را با آن عوض نخواهم كرد .
يزيد گفت: اى امير المؤمنين! او پسر عموى توست و تو از همه سزاوارتر و موظّف ترى كه به كارش رسيدگى كنى . او به خاطر من ، تو را نكوهش كرد . پس تو هم او را نكوهش كن . ۲
ابن قُتَيبه ، [داستان او را] به اين عبارت آورده است: چون معاويه به شام در آمد ، سعيد بن عثمان بن عفّان ، كه شيطانِ قبيله قريش و زبان آور آن بود ، به حضورش رسيد و گفت: اى امير المؤمنين ! چرا براى يزيد ، بيعت مى گيرى ، نه براى من ، در حالى ـ كه به خدا سوگند ـ مى دانى پدرم بهتر از پدر اوست و مادرم بهتر از مادرش و خودم بهتر از اويم ، و تو اين مقام و قدرتى را كه دارى ، به وسيله پدرم به دست آورده اى ؟
معاويه خنديد و گفت: برادرزاده عزيز! در باره اين كه پدرت بهتر از پدر اوست ،

1.غوطه ، باغستان پهناور و معروفى در نزديكى دمشق بوده است . ر .ك : لسان العرب : ح۷ ص۳۶۶ «غوط» .

2.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۰۵ ، تاريخ دمشق :ج ۸ ص ۲۳۱ ، البداية و النهاية : ج ۸ ص ۷۹ ، الإمامة و السياسة : ج ۱ ص ۲۱۴ .

صفحه از 58