سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 27

عبد اللّه بن زبير ، در پاسخ معاويه نوشت:

هان! خدايى كه او را مى پرستم ، سخنت را شنيدو او كه خداى مردم است ، آن كس را كه ستمكارتر است ، رسوا ساخت .
آن كس را كه در برابر خداى بسيار بردبار ، گستاخى مى نمايدو از هر كسى ، در فرو رفتن به منجلاب گناه و تبهكارى ، شتاب زده تر است .
آيا از اين ، مغرور گشته و خود را گم كرده اى كه به تو گفته اند: در عينقدرت ، بردبارى؟! حال آن كه بردبار نيستى ؛ بلكه خود را به بردبارى مى زنى .
اگر تصميمى را كه در باره من دارى ، عملى سازى ،خواهى ديد كه شير ميدان نبرد و پيكارم .
سوگند ياد مى كنم اگر نبود بيعتى كه با تو كرده ام و اين كهنمى خواهم آن را زير پا بگذارم ، جان سالم از دستم به در نمى بردى .۱

بيعت با يزيد در مدينه

معاويه در سال 50 هجرى ، به حج رفت و در رجب 56 به عمره . در هر دو سفر ، در پىِ بيعت گرفتن براى يزيد بود و در اين راه ، اقدامات و مذاكراتى كرد و گفتگوهايى با اصحاب و شخصيت هاى برجسته امّت داشت ؛ ليكن مورّخان ، روايات و اخبار اين دو سفر را به هم آميخته اند و به طور مجزّا و تفكيك شده ، ذكر نكرده اند .

سفر اوّل معاويه

ابن قتيبه مى نويسد: «آورده اند كه معاويه از خداوند ، درخواست خير كرد و از بيعت با يزيد ، ذكرى به ميان نياورد ، تا سال 50 هجرى كه به مدينه آمد . مردم به استقبالش رفتند . چون به اقامتگاهش رسيد ، به دنبال عبد اللّه بن عبّاس ، عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب ، عبد اللّه بن عمر و عبد اللّه بن زبير فرستاد و به حاجبش دستور داد كه تا

1.الإمامة و السياسة : ج ۱ ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲ .

صفحه از 58