سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 28

آنان از حضورش نرفته اند ، به كسى اجازه ورود ندهد . وقتى نشستند ، گفت: ستايش ، خدايى را كه به ما دستور داد تا ستايشش كنيم و وعده داد كه ثواب ستايشش را به ما ارزانى دارد . بسيار ستايشش مى گوييم ، همان گونه كه ما را بسيار نعمت داده است ، و اعتراف مى نماييم كه خدايى جز خداى يگانه بى شريك نيست ، و محمّد ، بنده و فرستاده اوست . من سنّم زياد شده و توانم رفته و اجلم فرا رسيده است و چيزى نمانده كه دعوت حق را لبّيك بگويم . به نظرم اين طور رسيد كه يزيد را جانشين خويش سازم تا پس از من ، حاكم شما باشد و فكر مى كنم مايه خشنودى شما باشد ؛ شما كه بزرگان قريش و نيكان و نيك زادگان آن هستيد . تنها چيزى كه باعث شد حسن و حسين را با اين كه به آنها نظر خوبى دارم و خيلى دوستشان مى دارم ، دعوت نكنم ، اين بود كه آنها فرزند همان پدرند . حالا شما پاسخ درست و خوبى به امير المؤمنين بدهيد .
عبد اللّه بن عبّاس چنين گفت: ستايش ، خدايى را كه از راه الهام ، به ما دستور داد تا ستايشش گوييم و شكرگزار نعمت ها و خوبىِ خدماتش باشيم . اعتراف مى نمايم كه خدايى جز خداى يگانه بى شريك نيست ، و محمّد ، بنده و فرستاده اوست ، و درود خدا بر محمّد و خاندان محمّد ! تو حرف زدى و ما گوش كرديم . گفتى و شنيديم . خداى عز و جلمحمّد صلى الله عليه و آله را به رسالت بر گزيد و او را براى دريافت و ابلاغ وحى ، اختيار نمود و بر همه آفريدگان ، مزيّت نهاد و افتخار داد . بنا بر اين ، شريف ترين ها ، آنهايند كه با محمّد صلى الله عليه و آله به شرافت رسيدند و سزاوارترين ها براى تصدّى حكومت و زمامدارى اسلام ، نزديك ترينشان به وى است . و امّت ، اختيارى جز اين ندارند كه در برابر پيامبرشان تسليم باشند ؛ چون خداوند ، او را براى امّت اختيار كرده ، و او كه خداى عليم و حكيم است ، محمّد صلى الله عليه و آله را از روى علم و آگاهىِ كامل ، بر گزيده است . در خاتمه ، براى خود و براى شما ، از خدا آمرزش مى طلبم .
سپس عبد اللّه بن جعفر بر خاست و چنين گفت: ستايش ، خدايى را كه در خورِ

صفحه از 58