سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 29

ستايش است و ستايش ، او را رسد . او را ستايش مى كنيم كه از راه الهام ، ستايشش را به ما آموخته ، و از او اميد مى داريم كه ما را در اداى حقّش يارى دهد . اعتراف مى نمايم كه خدايى جز خداى يگانه بى نياز و پايدار نيست ؛ خدايى كه همسر و فرزندى نگرفته است ، و اين كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . اگر در باره اين خلافت ، [بناى شما بر ]اين است كه به قرآن عمل شود ، كه در آن آمده : «أُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كِتَـبِ اللَّهِ ؛۱خويشاوندان ، به موجب كتاب خدا ، [در حق گيرى از يكديگر] ، بر ديگران مقدّم اند» . و در صورتى كه به سنّت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عمل شود ، بايد متعلّق به خويشاوندان وى باشد ، و اگر به روش ابو بكر و عمر عمل شود ، باز چه كسى برتر و كامل تر از خاندان پيامبر است و ذى حق تر به تصدّى حكومت اسلام؟ به خدا سوگند ، اگر اين خاندان را پس از پيامبرشان عهده دار حكومت كرده بودند ، حكومت را به متصدّى حقيقى و شايسته اش سپرده بودند و حكم خدا به كار بسته مى شد و از شيطان ، پيروى نمى شد و در آن صورت ، حتّى دو نفر در ميان امّت ، اختلاف نمى يافتند و شمشيرى كشيده نمى شد .
بنا بر اين ، اى معاويه! از خدا بترس ؛ زيرا تو زمامدار گشته اى و ما ، تحت سرپرستىِ تو قرار گرفته ايم . از اين جهت ، به مصالح مردمى كه تحت سرپرستى تو قرار گرفته اند ، بينديش ؛ زيرا فرداى قيامت ، در اين خصوص ، از تو بازخواست خواهد شد .
امّا آنچه در باره دو پسر عمويم گفتى و اين كه آنان را دعوت نكردى ، به خدا سوگند ، كار درستى نكردى و اين كار (برگزيدن يَزيد براى خلافت) را نمى توانى بكنى ، مگر به وسيله و با رضايت آنان ، و تو خود مى دانى كه آن دو ، معدن دانش و بزرگوارى و نجابت اند ، چه اعتراف كنى و چه انكار . در خاتمه ، از خدا براى خود

1.انفال : آيه ۷۵ .

صفحه از 58