سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 41

خوددارى از معرّفى ، بر خليفگان پيامبر خدا پوشاندى دريافتم . هيهات ، هيهات ، اى معاويه! سپيده صبحگاهى ، سياهىِ تاريكى را رسوا كرده و نور خورشيد ، بر پرتو چراغ ، چيره شده است . در فضيلت كسانى كه پس از پيامبر خدا حاكم گشتند ، به طور مبالغه آميز ، سخن گفتى و كسانى را ترجيح دادى ، تا جايى كه جفا پيشه كردى ، و در باره برخى ، زبان از تمجيد بر بستى و بخل ورزيدى و چنان از حد گذشتى كه گذشتى . در ذكر فضائل كسى كه به راستى صاحب فضيلت است ، سهمى از حقّ فراوانش را به زبان نياوردى ، تا اين كه شيطان ، تو را به كتمانِ بخشى كامل تر و مهم تر از حقايق و فضائل او كشانيد .
از آنچه در كمالات يزيد و سياستدانى و تدبيرش براى امّت محمّد صلى الله عليه و آله دم زدى ، فهميدم كه مى خواهى مردم را در باره يزيد ، دچار توهّم كنى . پندارى كه آدم ناشناخته و پنهانى را توصيف مى نمايى يا فرد غايب و نامشهودى را معرّفى مى كنى و يا از چيزهايى تعريف مى كنى كه فقط تو مى دانى ، حال آن كه يزيد ، خودش وضع و عقيده اش را نشان داده و باز نموده است . تو هم همانى را براى يزيد بخواه كه خود او انتخاب كرده ؛ از به هم انداختن سگ ها ، آن گاه كه آنها را به جان هم مى اندازد و مسابقه دادن كبوترها و كنيزكان خُنياگر و انواع هوسبازى هايش كه به تو [در توصيف] ، كمك مى كند . تصميمى را كه دارى ، كنار بگذار . همان گناهانى كه تا به حال مرتكب گشته اى ، كافى نيست كه مى خواهى وِزر و وَبال اين موجود را بر دوش خود ، بار كنى و با چنين حالى ، به آستان دادرسى پروردگار در آيى ؟! به خدا سوگند ، چنان به باطل ، در انحراف و ستم فرو رفته اى و به بيدادگرى پرداخته اى كه ديگر جام ها را پُر كرده اى و جايى باقى نگذاشته اى! تو با مرگ ، فقط يك چشم به هم زدن فاصله دارى . بنا بر اين ، به كارى ماندگار رو بياور ؛ براى روز مشهود قيامت كه غير قابل اجتناب است و در آن ، گريزگاهى نيست .
در سخنت ، در يافتم كه پس از اين ماجرا ، به ما اشاره دارى و ما را از حقّ اجدادى مان ، محروم شمردى ، در حالى كه به خدا سوگند ، ما خود به

صفحه از 58