سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 49

را كه به انجام رسيده ، نقض كنم؟!
عايشه گفت: با آنان به ملايمت رفتار كن . شايد ـ إن شاء اللّه ـ وضعى خوشايندِ تو پيدا كنند .
گفت: همين كار را خواهم كرد .
عايشه همچنين به او گفت: چه طور اطمينان كردى و نترسيدى كه مردى را به كمينت بنشانم تا تو را به انتقام آنچه در حقّ برادرم كردى ، بكُشد . و منظورش محمّد بن ابى بكر بود .
گفت: نه . هرگز چنين كارى ممكن نيست ؛ چون من در خانه امن هستم . و عايشه نيز حرف او را تصديق نمود .
معاويه مدّتى در مدينه ماند . سپس ره سپار مكّه شد . مردم به استقبالش آمدند . آن چند نفر با خود گفتند: به استقبالش برويم . شايد از كرده خويش ، پشيمان شده باشد . و در بَطن مَر ۱ به استقبالش رفتند و اوّلين كسى كه به ديدارش رسيد ، حسين عليه السلام بود . معاويه به او گفت : خوش آمدى ، اى پسر پيامبر خدا و اى سَرور جوانان بهشتى!
سپس دستور داد اسبى برايش زين كنند و همراهش روان گشت . با آن ديگران نيز همين گونه رفتار كرد و آنان نيز همراهش روان شدند و هيچ كس جز ايشان در كنارش نمى راند ، تا به مكّه رسيدند و آنان ، نخستين و آخرين نفراتى بودند كه بر او وارد و از نزد او خارج مى شدند . و روزى نبود كه براى آنان خلعت و انعامى نفرستد و دستورى به عطا ندهد ، تا اين كه مراسم حج را به پايان رساند و بار سفر بر بست و حركتش نزديك شد .
يكى از آن چند نفر ، به بقيّه گفت: از رفتارش فريب نخوريد ؛ چون اين را نه از سرِ

1.بطن مَرّ ، يكى از مناطق مكّه است كه دو بيابان نخله در آن به هم پيوسته و يك وادى شده اند (معجم البلدان : ج ۱ ص ۴۴۹) . نيز ، ر. ك: نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۵ .

صفحه از 58