صائب تبريزى

صائب تبريزى

شاعر قرن یازدهم هجری

محمّد على بن ميرزا عبد الرحيم صائب تبريزى ، از شاعران بزرگ قرن يازدهم هجرى است . در سال ۱۰۱۶ ق ، در تبريز به دنيا آمد ؛ ولى در اصفهان تربيت يافت . در جوانى به مكّه و سپس به هندوستان رفت. چندى در كابل اقامت گزيد و بعدا به همراه ظفرخان به دربار شاه جهان رفت. سپس به دعوت پدرش به اصفهان برگشت و در دربار شاه عبّاس ، سِمت ملك الشعرايى يافت. او استاد غزل در سبك هندى است . وى به سال ۱۰۸۰ق ، درگذشت .

صائب تبريزى ، در وصف مولا چنين مى گويد :

منّت ، خداى را كه به توفيق كردگار

از ناف كعبه ، چشمه كوثر شد آشكار

چون كاروان حاج ، خروشان و كف زنان

آمد به خاكبوس نجف ، آب خوشگوار

درياى رحمت ازلى ، جوش فيض زد

شد نهر سلسبيل ، ز فردوسْ آشكار

دشتى كه بود چون جگر تشنه حسين

داغ بهار خُلد شد و رشك لاله زار

صافى دلان كه بود تيمّم شعارشان

سجّاده ها بر آب فكندند ، موج وار

لب تشنگان خاك نجف ، تَر زبان شدند

از چشمه سار شكر ، به توفيق كردگار

هر پاره سنگ او گُهَرى آبدار شد

هر خشكْ شاخ او شجرى گشت ميوه دار

گرديد گُل گشاده جبين چون كفِ على

برگ از نيام شاخ برآمد چو ذوالفقار

هر شاخ پُر شكوفه در او جوى شير شد

مژگان حور گشت در او هر زبانِ خار

گُل بر هوا فكند كلاه نشاط را

سنبل فشاند گَرد ، ز گيسوى مُشكبار

لشكر كشِ بهار رسيد از رياض غيب

از دوش نخل شد عَلَم سبز آشكار

زين پيش اگر چه اهل نجف ، ز آب تلخ و شور

بودند در شكنجه غم ، تلخْ روزگار

آخر ز فيض ساقى كوثر ، تمام سال

عيد غدير شد به مقيمان اين ديار

اى كوثر مروّت ! هر چند با حسين

سنگين دلى نمود فراتِ ستيزه كار

از بهر پاك كردن راه گناه خويش

امروز آمده است به مژگان اشكبار

از دور ، در مقام ادب ، ايستاده است

با جبهه پر از عَرَق شرم ، چون بهار

چون رحمت تو شامل ذرّات عالم است

اين جرم را به روى عرقناك او ميار

رخصت بده كه از سرِ اخلاص تا به حشر

بر گِرد روضه تو بگردد به اعتذار .[۱]


[۱]ديوان صائب تبريزى (به كوشش : محمّد قهرمان ، تهران : شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، ۱۳۷۰ ش ، اوّل) : ج ۶ ص ۳۵۴۳ ـ ۳۵۴۵ (نقل با تلخيص) .