سند معتبر و نيز دلالت روشن بر مقصود مؤلف فصل الخطاب ندارد و نيز معارضاتى دارد كه بايد گفت: يكذب بعضها بعضاً (ص259).
36. از كتاب من لايحضره الفقيه, دو روايت (ش210 و 709) كه در اوّلى آنچه صاحب فصل الخطاب به آن تمسّك جسته, معلوم نيست كلام امام(ع) باشد; بلكه كلام صدوق است و دومى هم دلالت بر مقصود ندارد; زيرا احتمال مى دهيم امام(ع), حكم رجم شيخ و شيخه را فرموده است و راوى, توهّم كرده است كه امام مى خواهد بفرمايد اين جمله در قرآن بوده است. ضمناً در بحث نسخ تلاوت در اين باره مطالبى هست كه بايد دقّت شود (ص270 و 319).
37. قرب الاسناد حميرى دو روايت «ش395 و855» كه اوّلى اختلاف قرائت و دومى تفسير است (ص293 و 331).
38. الهداية حسين بن حمدان, دو روايت (ش15 و 16). در رجال قهپايى (ج2, ص172) آمده است:
ابن غضائرى درباره حسين بن حمدان گويد: «كذّاب فاسد المذهب, صاحب مقالة ملعونة لايلتفت اليه».
نجاشى نيز مى گويد:
كان فاسد المذهب, له كتب فيها تاريخ الأئمة(ع).
پس به متفرّدات آن, اعتبارى نيست(ص237).
39. الاقبال سيد ابن طاووس, سه روايت (ش1035 و 1059 و 42) كه دو شماره اوّل, يك روايت است و سند معتبر ندارد و سومى از رواياتى است كه به احتمال قوى تحريف معنوى را عنوان مى كند (ص 243 و 347 و 348).
40. سعد السعود سيد ابن طاووس, سه روايت (ش112 و 166 و 668) كه اوّلى اختلاف قرائت يا تفسير, و دومى اختلاف قرائت است و سومى نيز جنبه تفسيرى دارد (ص257 و 265 و 316).
41. الغيبة نعمانى, دو روايت (ش12 و 26) كه هر دو از نظر سند, بى اعتبار