به علاوه, معلوم نيست شيخ كلينى از كتاب قرائات, چيزى نقل كرده باشد تا بگوييم قرينه بر اعتبار كتاب قرائات است.
2) در كتب رجال, سيّارى را از اصحاب امام عسكرى يا امام هادى و امام عسكرى دانسته اند; امّا ابن ادريس در مستطرفات السرائر, او را از اصحاب امام هفتم و امام هشتم دانسته, و در برخى كتاب ها تاريخ وفات او را 368ق, ضبط كرده اند كه اين مطالب, با هم تهافت دارند و نيز نجاشى او را بصرى دانسته و ابن غضائرى, قمى و كَشّى, او را اصفهانى يا بصرى دانسته اند و نيز به نوشته برخى از فضلا, شخصى ديگر به نام احمد بن سيّار بن ايّوب (م268ق) داريم, كه از فقها و محدّثان اهل تسنّن است كه در تاريخ بغداد ياد شده و در برخى از كتاب ها اين دو نفر با هم اشتباه شده اند و داستان زير نيز در هدية الأحباب محدّث قمى از ابوالحسين احمد بن ابراهيم سيارى شيعى نقل شده است:
نقل عن خط الشهيد الأول ـ ره ـ أنه قال أبوبكر بن حميد: قلت لأبى عمر الزاهد [الملقب بالمطرز الناصبى اللغوى]: «من هو السيّارى؟». قال: خال لى كان رافضياً, مكث أربعين سنة يدعونى الى الرفض, فلم أستجب له, و مكث أربعين سنة أدعوه الى السنّة, فلم يستجب لى.
در برخى كتاب ها اين داستان اشتباهاً به يكى از دو سيّارى مذكور در قبل, نسبت داده شده است.
3) كتاب قرائات سيّارى, شايد به خاطر بى اعتبار بودن اكثر رواياتش, مورد توجّه محدّثان قرار نگرفته و در طول هزار سال, در هيچ كتابى (جز مُنتخب البصائر كه دو روايت از آن نقل كرده) از قرائات سيّارى چيزى نقل نشده است, تا پايان سده سيزدهم كه حاجى نورى آن را يكى از مصادر فصل الخطاب خود قرار داده است و شايد از همين جهت, نسخه معتبرى از آن در دست نيست. نسخه حاجى نورى كه خود به مغلوط بودن آن تصريح كرده, فعلاً در كتاب خانه مركزى دانشگاه تهران است و نسخه مغلوط ديگرى در كتاب خانه مدرسه فيضيه و نسخه سومى در كتاب خانه مسجد جامع تهران و چهارمين و آخرين نسخه موجود آن در كتاب خانه آية اللّه مرعشى است كه شايد بهترين آنها باشد.