ناديده بگيريم و يا به قائلان يك قولْ اهميّت بدهيم و به قائلان قول ديگر اهميّت ندهيم, اين هم عادلانه نيست و پيامد سوء آن, اين است كه گاهى ديگران, همان قول و قائلانى را كه ما انكار كرده ايم, از كتاب ها استخراج مى كنند و منتشر مى سازند. محور بحث ها بايد حق و دليل و استدلال متقن باشد. كثرت و قلّت قائل, همه جا بر مسئله تأثيرگذار نيست.
10. عصر ما عصر ارتباطات است و مانند گذشته هاى دور نيست كه كسى چيزى مى گفت و يا مى نوشت و ده ها سال و بيشتر, در اختيار خود او باقى مى ماند. بنابراين, نويسندگان و مؤلفانى كه مى دانند نوشته آنها منتشر خواهد شد, بايد با توجّه به همه جوانب, آثارى به جامعه تقديم كنند كه مروّج دين و اخلاق باشد; نه اين كه خداى نكرده به طور ناخودآگاه, قلمشان در تخريب دين و اخلاق به كار آيد.
تأليف فصل الخطاب, از محدّثى بزرگ مانند حاجى نورى, درس عبرتى است براى همه مؤلفان كه با بصيرت كامل, متوجّه آثار خوب و بد نوشته خود باشند. عصمنا اللّه تعالى من الزلل!
در شرح حال يكى از عالمان بزرگ معاصر خواندم كه يكى از رساله هاى تأليفى خود را به مرحوم آية اللّه حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطا ارائه داد. آن مرحوم, در آن رساله نوشت: «انتشار اين رساله را مصلحت نمى دانم». وى نظر خيرخواهانه آن بزرگوار را پذيرفت. آرى! متديّن بودن, ايجاب مى كند كه اگر ماه ها بلكه سال ها در تأليف و تدوين اثرى تلاش و كوشش كرديم, امّا متوجّه شديم كه به جاى ترويج دين خدا و اسلام و تشيّع, ممكن است زيانبار باشد, اوراق دفتر خود را بشوييم, اگر در راه او هستيم. اللّهم اجعلنا ممن تنتصر به لدينك و لا تجعلنا ممن أعان على محو دينك. آمين!