روايات «فصل الخطاب» نوري - صفحه 43

سه مطلب در مورد كتاب فصل الخطاب

يك. غالب دانشمندانى كه اين كتاب را ديده اند, گفته اند كه اين تأليف, نه فقط سودمند نيست, بلكه زيانبار است و مؤلف آن, از اين كه با اين اثرْ بهانه اى به دست دشمنان اسلام و تشيّع مى دهد, غافل بوده است. گواه اين غفلت, اين كه خود ايشان, هنگامى كه مورد اعتراض قرار گرفته, گفته است:
أخطأت فى تسمية الكتاب بـفصل الخطاب فى تحريف الكتاب لأنّى أثبتّ فيه أنّ كتاب الاسلام, القرآن الشريف الموجود بين الدفّتين…
در نامگذارى اين كتاب به فصل الخطاب فى تحريف الكتاب, اشتباه كرده ام و سزاوار بود نام آن را «فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب» مى گذاردم; زيرا در اين كتاب, اثبات نموده ام كه كتاب اسلام, يعنى همين قرآنى كه اكنون در جهان منتشر است, با همه سوره ها و آيات و جملاتش وحى الهى است و هيچ گونه تغيير, تبديل, زياده و نقصان, از روزگارى كه گردآورى شده تا زمان ما, بر آن عارض نشده و همان قرآن گردآورى شده, به همان صورت, به دست ما رسيده است و هيچ يك از دانشمندان شيعه, در اين مطلب, شك نكرده است.
سپس با اشاره به سوء استفاده اى كه از كتاب فصل الخطاب شده و يا زمينه آن فراهم شده, افزوده است:
آيا با اين وصف, انصاف است كه قرآن, با تورات و انجيل تحريف شده, قياس شود؟! البته, چون با صراحت, مقصود خود را در كتاب نگفته ام, بلكه از روى غفلت به خلاف مقصود خودْ در برخى موارد تصريح كرده ام, هدف عتاب و ملامتْ واقع شده ام.
مقصود من از تأليف اين كتاب, اين بوده كه بيان كنم تعدادى از روايات و قرائن, اين احتمال را مطرح مى سازند كه علاوه بر قرآن موجود ـ كه به هيچ نحو از زمان

صفحه از 82