روايات «فصل الخطاب» نوري - صفحه 46

و تشيّع بدهد, اعتراض علماى شيعه را برانگيخت و تصريح به اين كه محتواى آن, مورد قبول علماى شيعه نيست, شروع شد.
يكى از كسانى كه در همان سال هاى اوّل انتشار فصل الخطاب, كتابى مستدل و مفصّل در ردّ آن نوشت, مرحوم آقا شيخ محمود معرّب تهرانى بود. وى با اين كه از حاجى نورى به عنوان: «الفاضل الباذل والمحدّث الكامل الحاج ميرزا حسين النورى ـ دام تأييده ـ» نام مى برد, در مقدمه كتابش مى نويسد:
با اين شبهاتى كه از طرف نصارا و ديگران درباره اسلام و قرآن مطرح مى شود, انتظار اين بود كه پاسخ اين شبهات, نوشته شود; امّا متأسفانه ديديم كتاب فصل الخطاب, منتشر شد و اطّلاع يافتم كه برخى از نصارا براى اشكال به قرآن مجيد, به همين كتابْ متوسل شده اند. از اين جهت, با طلب خير از خداى متعال, به فكر نوشتن كتابى افتادم كه در آن, حقيقتِ حال, با استفاده از ادلّه بيان شود و خدا مى داند كه با نوشتن اين ردّيه, قصدى جز رضاى خداى متعال ندارم.
نام كتاب او كشف الإرتياب عن تحريف كتاب ربّ الأرباب است كه داراى مقدمه و سه مقاله و خاتمه است و به زبان عربى نگارش يافته است. اين بزرگوار, در سال 1302ق, از تأليف كتاب, فراغت يافته و نسخه اى از آن را به محضر مرجع بزرگ تشيّع در آن روزگار, يعنى مرحوم ميرزا محمد حسن شيرازى, معروف به ميرزاى شيرازى بزرگ ـ كه حاجى نورى, مؤلف فصل الخطاب, از ارادتمندان و پيروان او بوده ـ فرستاد و ميرزا هم آن را به حاجى نورى رسانيد و شايد تأليف اين كتاب, آن هم به قلم عالمى محقّق و بزرگوار, باعث شد كه اعتراض به حاجى نورى و فصل الخطاب او بيشتر و جدّى تر گردد. ۱ به همين جهت,

1.. مرحوم شيخ محمود معرّب تهرانى, امام جماعت مسجد مدرسه ميرزا ابوالحسن معمار, در محلّه امامزاده يحياى تهران بود و در اواخر عمر, به نجف هجرت كرد. پدرش ابوالقاسم على دماوندى بود كه در زمان شيخ انصارى به نجف رفت و از شاگردان سيد حسين كوهكمرى و ميرزاى شيرازى, و يكى از معلّمان اخلاق آن دوره حوزه هاى نجف و سامرّا بوده است و در معرّفى شيخ محمود معرّب, خواهيم گفت كه عالم بزرگوار, سيد عزيز اللّه تهرانى, هم بحث و يار و مريد پدرش بوده است. نويسنده نمى داند كه چرا به وى معرّب گفته مى شده است.

صفحه از 82