روايات «فصل الخطاب» نوري - صفحه 48

و بالجملة مفاسد هذا القول كثيرة جدّاً قد أوضحت لك بحمداللّه تعالى فساده عن أصله بما لا مزيد عليه. وليكن هذا آخر ما حرّرناه .نسأل اللّه تعالى أن يثبت ما كتبناه فى ديوان الصالحات ويمحو به عنّا ما كتبتْهُ الحفظة فى صحائف السيئات. انّه وليّ الخيرات. ۱
علاّمه محقّق حاج شيخ جواد بلاغى هم ـ كه صاحب تأليفات علمى و سودمند فراوانى است ـ در مقدمه تفسير گران قدر خود (آلاء الرحمان), كتاب فصل الخطاب را مورد انتقاد جدّى قرار داده و مى گويد: صاحب فصل الخطاب, از محدّثانى است كه مى كوشد روايات شاذ را گردآورى كند و در اين كتاب هم سعى كرده است رواياتى را كه به عقيده وى دلالت بر نقص قرآن دارند, جمع آورى كند و عدد آنها را بالا ببرد; امّا پاسخ, اين است:
اوّلاً در بسيارى از موارد, يك روايت را دو و يا چند روايت به حساب آورده, غافل از اين كه اگر روايتى مسنداً نقل شد و در كتاب هايى هم به طور مرسل يافت شد, مرسله ها همان مسند است و روايتى ديگر به شمار نمى آيد. همين طور, روايتى كه يك سند دارد و در چند كتاب نقل مى شود, يك روايت است, نه چند روايت. اگر به اين مطلب توجّه شود, تعداد فراوانى از رواياتى كه در فصل الخطاب نقل شده,بايد از شمار رواياتْ كاسته شود.
ثانياً بسيارى از روايات نقل شده در فصل الخطاب, به هيچ نحو قابل تصديق نيستند; زيرا احتمال صدق در آنها نيست و بى جهت به آنها تمسّك شده است.
ثالثاً تعدادى از آن روايات, به دليل تعارضى كه ميان خود آنها هست و نيز به سبب معارض هاى ديگرى كه دارند, قابل استناد نيستند.
رابعاً تعداد بسيار فراوانى از آن روايات, به چند نفر از راويان حديث منتهى مى شوند كه در كتاب هاى رجال, آنها را چنين توصيف كرده اند: ضعيف الحديث, فاسد المذهب, محفو الرواية, مضطرب الحديث و المذهب, يعرف حديثه و

1.. نسخه خطّى كشف الأرتياب, ص۷۰.

صفحه از 82