روايات «فصل الخطاب» نوري - صفحه 73

80 و 142 و 160 و 222 و 228 و 236; ج6, ص279 و 315 و 317 و 336 و 356 و 392 و 397 و 405 و 443 و 445 و 485 و 487 و 495 و 500; ج7, ص6 و 27 و 50 و 61 و 63 و 79 و 85 و 110 و 133 و 139 و 153 و 148 و 162 و 168 و 180 و 206 و 212; ج8, ص271 و 308 و 321 و 326 و 330 و 338 و 380 و 420 و 422 و 428 و 451 و 455 و 456 و 496; ج9, ص46 و 49 و 56 و 82 و 84 و 99 و 102 و 104 و 106 و 131 و 143 و 209 و 203 و 206 و 218 و 224 و 227; ج10, ص288 و 289 و 302 و 312 و 319 و 423 و 436 و 442 و 445 و450 و 454 و 473 و 476 و 489 و 497 و 500 و 503 و 525 و 528 و 533 و 536.
56.عيون أخبار الرضاى شيخ صدوق, پنج روايت (ش564 و 710 و 742 و 891 و 661) كه اوّلى اختلاف قرائت است و «نسوق» در آيه 86 سوره تحريم, «يساق» خوانده شده است. دومى هم اختلاف قرائت است و شبيه آن در مجمع البيان به عنوان «قرائت شاذ» ياد شده و «إل ياسين» در روايت سوم, «آل ياسين» خوانده شده و در چهارمى پس از «خير من اللهو و من التجارة», عبارت «للذين اتقوا» آمده كه جنبه بيان و تفسير دارد و روايت پنجم هم جنبه بيان و تفسير دارد.
57. الاحتجاج طبرسى, هفت روايت (ش17 و 207 و 279 و 354 و 355 و 650 و 743) كه براساس روايت دوم, در آيه تبليغ, (فى على) بوده است.پس اين روايت, بيان و تفسير است. سومى و چهارمى هم روايات اختلاف قرائت اند كه در مجمع البيان هم ياد شده اند, و چهار روايت ديگر, بى سندند و اعتبار ندارند. البته آن سه روايت هم بى سند است; زيرا روايات الاحتجاج طبرسى, به طور كلّى بى سند است و بناى مؤلف بر اين بوده كه چون عقل, محتواى روايات را تأييد مى كند, نياز به سند ندارد; امّا متأسّفانه بايد گفت در اثر غفلت مؤلّف, اين چند روايت و امثال آن ـ كه از نظر عقل, مخدوش است ـ نيز در اين كتاب آمده است. آيا عقل هيچ با انصافى مى پذيرد كه يك سوم قرآن از وسط آيه سوم سوره نساء افتاده باشد, آن طور كه در روايت 207 به نقل از الاحتجاج طبرسى آمده است؟! يعنى رسول خدا و ائمه هُدى و مسلمانان, نسبت به قرآن مجيد,

صفحه از 82