درباره اعتبار كتاب هاى حديث
مؤلف فصل الخطاب, در آغاز دليل دوازدهم گويد:
إعلم أنّ تلك الأخبار منقولة من الكتب المعتبرة, التى عليها معول أصحابنا فى اثبات الأحكام الشرعية و الآثار النبوية, الا كتاب القرائات لأحمد بن محمد السيّارى, فقد ضعّفه أئمة الرجال.
و سپس درصدد برمى آيد كه كتاب سيّارى را هم از اعتبار برخوردار سازد. درباره بخش اوّل سخن ايشان, برخى از مؤلفان و ناقدان كتاب فصل الخطاب, اين طور پاسخ داده اند كه در ميان هفتاد كتابى كه مصدر فصل الخطاب است, تعدادى از آنها از كتب معتبر نيستند. مثلاً مرحوم ميرزا مهدى بروجردى, كتاب سليم بن قيس را مخدوش و بى اعتبار معرّفى كرده و آية اللّه محمد هادى معرفت, تفسير القمى و چند مصدر ديگر را و علاّمه سيد مرتضى عسكرى, تفسير فرات و چند مصدر ديگر را.
امّا به نظر اين جانب, رد كردن و بى اعتبار دانستن همه كتب حديثى سخنى قابل قبول نيست. همان طور كه معتبر دانستن هيچ يك از كتب حديثى, از دليلى قانع كننده برخوردار نيست. راه ميانه و صحيح, اين است كه در مورد هر حديث ـ در هر كتابى كه باشد ـ, به بررسى بپردازيم; اگر از هر راه به اعتبار حديثى پى برديم, به آن, ترتيب اثر دهيم و چنانچه به هر دليلى به بى اعتبار بودن آن رسيديم, از استدلال به آن, پرهيز نماييم.بنابراين, به صرف اين كه حديثى در كافى ـ كه معتبرترين كتاب حديثى ماست ـ نقل شده, نمى توان به آن اعتماد نمود. همان طور كه اگر حديث در بى اعتبارترين كتاب ها (مانند قرائات سيّارى) نقل شده باشد, به صرف اين كه در آن كتاب است, نمى توان آن را رد كرد; زيرا گاهى با قرائنى معلوم مى شود كه فلان حديث, گرچه در كتاب بى اعتبارى (مانند تفسير منسوب به امام حسن عسكرى ـ ع ـ) نقل شده, معتبر است; چنان كه شيخ انصارى درباره حديث «من كان من الفقهاء صائناً لنفسه…» كه مصدرش تفسير منسوب به امام عسكرى(ع) است, فرموده «قرائن صدق دارد» و در همين كتاب قرائات سيّارى رواياتى مانند: «القرآن و احد,