روايات «فصل الخطاب» نوري - صفحه 79

نزل من عند رب واحد, الى نبى واحد, و لكن الاختلاف يجىء من قبل الرواة» هست كه نمى توان گفت بى اعتبار است.
اين صحيح است كه در مورد تك تك روايات, بايد اين مراحل طى شود:
1. كتابى كه حديث از آن نقل شده, استنادش به مؤلفْ ثابت باشد, نه اين كه فقط منسوب به او باشد (مانند الاختصاص منسوب به شيخ مفيد).
2. از زمان تأليف تا زمان ما, در كتاب, دخل و تصرّف نشده باشد, نه مثل برخى از كتاب ها كه به دليل اين كه نسخه هاى مقابله شده آنها در اختيار نيست, وضعشان روشن نيست (مثل الطرائف ابن طاووس, كه نسخه هاى متفاوتى دارد و برخى از آنها مطالبش بيشتر از برخى ديگر است.
3. روايت, سند داشته باشد و صحيح و موثّق و قابل اعتماد باشد, نه مانند روايات تفسير العياشى و الاحتجاج طبرسى كه همگى مرسل اند.
4. روايت, مورد اعتراض علماى بزرگ سده هاى آغاز تدوين حديث نباشد.
5. روايت, معارضى كه مانع حجيّت آن باشد, نداشته باشد.
6. دلالت روايت بر مقصود استدلال كننده, ظاهر و روشن باشد.
امّا در عين حال, گاهى اعتبار روايتى كه سه خصوصيت اوّل را ندارد, با قرائنى احراز مى گردد. بر اين اساس, بررسى مصادر فصل الخطاب, به عنوان بررسى اعتبار آن كتاب ها لزومى ندارد. فقط در مورد كتاب سيّارى كه بخش دوم كلام مؤلف فصل الخطاب است, لازم است نكاتى را مطرح سازيم.

درباره كتاب القرائات سيّارى

1) حاجى نورى براى اثبات وثاقت سيّارى و كتاب قرائات او به چند دليل تمسّك كرده است. يكى از آنها اين كه كلينى در كتاب شريف كافى, روايات فراوانى از او نقل كرده است.
نگارنده اين مقاله در سال 1395ق, نامه اى به محضر آية اللّه العظمى خويى(ره)

صفحه از 82