نوشتم و از ايشان خواستم كه با مراجعه به كتاب معجم رجال الحديث (كه تا آن تاريخ, بخشى از آن چاپ شده بود), نشانى روايات كلينى از سيّارى را برايم بنويسند. ايشان نامه را به «گروه رجال», ارجاع دادند و آنها چنين پاسخ دادند:
مكتوب محترم آن جناب كه متضمّن سؤالى راجع به روايات ثقة الاسلام كلينى از سيّارى بود, به اين لجنه, ارجاع شد كه پاسخ درخواستى تفصيلاً در ذيل, ملاحظه مى شود.
همان طور كه استحضار داريد, سيّارى, معاصر با شيخ كلينى نبوده است; بلكه شيخِ شيخ وى است و در نتيجه, تمام روايات كلينى از سيّارى با واسطه است. ترجمه سيّارى در جلد دوم معجم, به عنوان احمد بن محمد بن سيّار گذشت و نيز به عنوان «أحمد بن محمد السيّارى» در كتب اربعه, پنج مورد روايت دارد كه در همان جلد, تحت عنوانش مذكور افتاده است و بقيه روايات وى به عنوان «السيّارى» در مجلّدات القاب و كنيه ها ـ إن شاءاللّه تعالى ـ خواهد آمد. مجموع روايات وى (با تمام عناوين), در كتب اربعه, پنجاه و يك مورد است و سى و هشت مورد فقط در كافى به عنوان سيّارى به ترتيب زير موجود است:… (سپس نشانى 38 مورد را مرقوم داشته اند).
بنابراين, كثرت روايت كافى از سيّارى ـ كه حاجى نورى گفته است ـ, جاى انكار ندارد; امّا واضح است كه روايت كردن كلينى از شخصى كه در كتب رجال, به ضعف او تصريح شده, دليل ثقه بودن شخص نمى شود; زيرا چه بسا صاحب كافى, روايات ضعيف السند را به جهت اين كه از راه هاى ديگر به صدور آنها اطمينان پيدا كرده, نقل كرده باشد. لذا ممقانى هم در رجال (ج1, ص87) آورده است:
والعجب, كل العجب, من الشيخ الماهر المحدّث المعاصر الحاج النورى ـ قدّس سرّّه ـ, حيث إنه رام اثبات وثاقة الرجل و الاعتماد على كتابه باكثار الكينى ـ ره ـ… الرواية عنه و… وجه التعجب أنه رفع اليد عن تصريحات من سمعت [بضعفه] بنقل هؤلاء رواياته الذى هو فعل مجمل….