كُمَيت بن زيد اسدى

كُمَيت بن زيد اسدى

شاعر قرن دوم

او ابو المستهل كميت بن زيد بن خنيس است . ابو فرج گفته است كه وى ، شاعرى پيشتاز و دانا به لهجه هاى عرب و آگاه به تاريخ آنان و از شاعران [ قبيله ] مُضَر و سخنگوى آنان بود . او در روزگار اُموَيان مى زيست و عصر عبّاسيان را درك نكرد و پيش از آن درگذشت . كميت به تشيّع و پيروى از بنى هاشم ، معروف و مشهور بود .

پاره اى گفته اند: كميت ، از ده ويژگى برخوردار بود كه در شاعر ديگرى وجود نداشت : خطيب قبيله اسد بود ؛ فقيه شيعه بود ؛ حافظ قرآن بود ؛ دلير بود ؛ خوش خط بود ؛ نسب شناسِ مجادله گر بود ؛ نخستين كسى بود كه درباره تشيّع به مناظره پرداخت ؛ تيراندازى بود كه در بين اسديان ، كسى چون او نبود ؛ سوارْكارى شجاع ، ديندار و بخشنده بود ؛ نخستين شاعر اهل بيت عليهم السلام بود كه در حقّ وى از سوى آن خاندان ، ستايش هاى ارزشمندى صادر شده است . او در سال ۶۰ ق ، به دنيا آمد و در سال ۱۲۶ ق ، درگذشت.[۱]

در وصف امیرالمؤمنین(ع) اینگونه سروده است:

عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنينَ وحَقُّهُ

مِنَ اللّهِ مَفروضٌ عَلى كُلِّ مُسلِمِ

وإنَّ رَسولَ اللّهِ أوصى بِحَقِّهِ

وأشرَكَهُ في كُلِّ حَقٍّ مُقَسَّمِ

وزَوَّجَهُ صِدّيقَةً لَم يَكُن لَها

مُعادِلَةٌ غَيرُ البَتولَةِ مَريَمِ

ورَدَّمَ أبوابَ الَّذينَ بَنى لَهُم

بُيوتا سِوى أبوابِهِ لَم يُرَدِّمِ

وأوجَبَ يَوما بِالغَديرِ وِلايَةً

عَلى كُلِّ بَرٍّ مِن فَصيحٍ وأعجَمِ[۲]

على ، امير مؤمنان است و اداى حقّ او

از سوى خدا بر هر مسلمانى واجب است .

پيامبر خدا در حقّ او سفارش كرد

و او را در هر حقّ تقسيم شده ، سهيم ساخت .

صدّيقه اى را به همسرىِ او درآورد

كه غير از مريم بتول ، همگِنى برايش نبود .

درِ خانه آنان ـ همانان كه برايشان خانه اى ساخته بود ـ را

[ به مسجد ] بست و درِ خانه او را نبست .

و در روز غدير ، ولايت او را

بر هر عرب و عجم ، واجب گردانْد .

و نيز سروده است :

نَفى عَن عَينِكَ الأرَقُ الهُجوعا

وهَمٌّ يَمتَري مِنهَا الدُّموعا

دَخيلٌ فِي الفُؤادِ يَهيجُ سُقما

وحُزنا كانَ مِن جَذَلٍ مَنوعا

وتَوكافُ[۳]الدُّموعِ عَلَى اكتِئابٍ

أحَلَّ الدَّهرُ موجَعَهُ الضُّلوعا

تَرَقرَقُ أسحَما دَرَرا وسَكبا

يُشَبَّهُ سَحُّها غَربا هَموعا[۴]

لِفِقدانِ الخَضارِمِ مِن قُرَيشٍ

وخَيرِ الشّافِعينَ مَعا شَفيعا

لَدَى الرَّحمنِ يَصدَعُ بِالمَثاني

وكانَ لَهُ أبو حَسَنٍ قَريعا

حَطوطا في مَسَرَّتِهِ ومَولىً

إلى مَرضاةِ خالِقِهِ سَريعا

وأصفاهُ النَّبِيُّ عَلَى اختِيارٍ

بِما أعيَا الرَّفوضَ لَهُ المُذيعا

ويَومَ الدَّوحِ دَوحِ غَديرِ خُمٍّ

أبانَ لَهُ الوِلايَةَ لَو اُطيعا

ولكِنَّ الرِّجالَ تَبايَعوها

فَلَم أَرَ مِثلَها خَطَرا مَبيعا[۵]

شب زنده دارى ، خواب را از ديده ات ربوده

و غمى اشك آور ،

در دل ، جاى گرفته است كه درد

و غم فراوانى با خود دارد.

سيل اشك ها بر دردهايى است

كه روزگار ، آن دردها را در دل نهاده است.

[از ديده ] باران اشك ، مى بارد

چون ريزش آب از دلوى پُر آب.

براى از دست دادن بزرگانى از قريش

و بهترين شفيعان همراه.

آن كه پيش خداى رحمان ، مثانى (حمد) خوان است

و ابو الحسن ، برگزيده اوست.

و از شادى ها گريزان ، مولايى است

كه به خشنودى خالقش شتابان است.

پيامبر صلى الله عليه و آله او را برگزيد ، گزينشى كه

با آن ، گريزانانِ از او به زانو درآمدند.

در روز دوح ، دوح[۶]غدير خم

ولايت را براى او آشكار فرمود ، اگر از آن ، اطاعت مى كردند .

امّا مردم با ديگران بيعت كردند

و من هيچ بيعتى را چنان خطر ساز نديدم .


[۱]. ر . ك : الغدير : ج ۲ ص ۱۹۵ و ۲۱۱ ، ذيل شرح حال كميت بن زيد اسدى

[۲]الغدير : ج ۲ ص ۱۹۵ .

[۳]وَكَفَ الدمع : تقاطر (النهاية : ج ۵ ص ۲۲۰ «وكف») .

[۴]الأسْحَم : السحاب ، يقال : أسحمتِ السماءُ : جسّت ماءها ، والغَرْب : الدلو العظيمة ، وَهَمَعَ : سال (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۲۸۲ «سحم» و ج ۱ ص ۶۴۲ «غرب» و ج ۸ ص ۳۷۵ «همع») .

[۵]الغدير : ج ۲ ص ۱۸۰ .

[۶]دوح در زبان عربى به خيمه بزرگِ بافته شده از پشم گفته مى شود. (م)