را به دشمنى با اسلام و قرآن, متّصف مى سازد. امّا بيهقى, در پاسخ كسى كه گفته بود معاويه با جنگى كه عليه على(ع) به پا كرد, از ايمان خارج شد, چه بجا پاسخ داد: 
 انّ معاوية لم يدخل فى الايمان حتّى يخرج منه. ۱
 به هر صورت, به دستور معاويه, احاديث جعلى فراوانى در فضائل و مناقب(!) وى جعل شد; امّا جعلى بودن اين به اصطلاح روايات, تا بدان پايه آشكار بوده است كه على رغم ارادت برخى از بزرگان تاريخ و حديث به وى, آنها هم به صراحت به جعلى بودن آنها, اعتراف كرده اند. مثلاً ابن كثير, پس از ذكر دو روايت درباره كاتب وحى بودن معاويه, مى نويسد: 
 ولكن فى الأسانيد اليهما غرابة. ۲
 آن گاه, پس از نقل حديث مفصل ديگرى, چنين مى آورد: 
 وقد أورد ابن عساكر بعد هذا أحاديث كثيرة موضوعة. ۳
 وى همچنين پس از ذكر حديث جعلى «الأمناء ثلاثة: جبريل, أنا و معاوية!» مى افزايد: 
 ولا يصحّ من جميع وجوهه. ۴
 و در خاتمه بحثِ خود, پس از ذكر احاديث متعدد, چنين مى نويسد: 
 ثم ساق ابن عساكر أحاديث كثيرة موضوعة بلا شك فى فضل معاوية, أضربنا عنها صفحاً. ۵
 همچنين, سيوطى پس از نقل بسيارى از احاديث جعلى در فضيلت معاويه, به صراحت, آنها را جعلى دانسته و به ردّ آنها اقدام كرده است. ۶
 مرحوم ابورَيّه نيز از قول اسحاق بن راهَوَيه, استاد و شيخ بخارى در حديث, آورده است:
                         
                        
                            1.الكُُني والألقاب, ج۲, ص۱۱۴, ادوار فقه, محمود شهابى, ج۳, ص۲۰۰.
2.البداية والنهاية, ج۸, ص۱۲۸.
3.همان جا.
4.همان, ص۱۲۹ـ۱۳۰.
5.همان, ص۱۳۱.
6.اللئالى المصنوعة, ج۱, ص۴۱۷ـ۴۲۳.