سر گذشت حديث در دوره معاويه - صفحه 126

لم يصحّ فى فضائل معاويه شىءٌٌ. ۱
و در ادامه مى افزايد:
وقد ذكر البخارى فى باب «فضائل أصحاب النبى(ص)» فقال: «باب ذكر معاوية» ولم يأت فى هذا الباب بأحاديث مرفوعة الى النبى(ص). ۲
آرى! روايت شده است كه پيامبر بزرگوار اسلام, آن گاه كه ابوسفيان بر مَركبى سوار بود و دو پسرش معاويه و يزيد, در پيش و پس مَركبْ حركت مى كردند, فرمود:
لعن اللّه القائد والراكب والسائق. ۳

ج. جعل حديث در توجيه سلطنت

همان گونه كه پيش از اين اشاره شد, حكومت خودكامه اموى, خلافت اسلامى را به سلطنت موروثى و حكومت دينى را به سلطنت استبدادى مبدّل ساخت و معاويه و ساير بنى اميه, وضعى در شام پديد آوردند كه هيچ دستِ كمى از دربار قيصران روم و پادشاهان ايران نداشت. ۴ معاويه با صراحت, خود را «اوّلْ پادشاه و آخرين خليفه» ۵ در دنياى اسلام, معرّفى كرد. ترديدى نيست كه رسيدن به اين مقصد شوم, به آسانى ميّسر نبود و او نمى توانست بدون تبليغات دامنه دار, به اين هدف برسد. جامعه اى كه مردمش حاكم را خليفه پيامبر(ص) مى شناختند و اداره حكومت را جانشينى آن حضرت مى دانستند, در فاصله حدود سى سال پس از رحلت پيامبرِ خود, مشاهده مى كنند كه حاكم, خود را «سلطان» و «پادشاه» مى نامد و به جاى «خلافت» به «سلطنت» معتقد است.
بى ترديد, معاويه به اين حدّ از جرئت و باور, جز از راه تبليغات گسترده و از

1.همان جا.

2.فتح البارى, ج۷, ص۸۱; تحفة الأحوذى, ج۱۰, ص۲۳۱; أضواء على السنّة المحمدية, ص۱۰۱.

3.تاريخ الطبرى, ج۸, ص۱۸۵; وقعة صفّين, ص۲۲۰, الغدير, ج۱۰, ص۱۳۹.

4.الميزان, ج۵, ص۴۲۷ و ج۹, ص۳۹۷.

5.تاريخ اليعقوبى, ج۲, ص۱۶۶; البداية والنهاية, ج۸, ص۱۴۴; تاريخ الخلفاء, ص۱۹۹.

صفحه از 127