جعل حديث مى كردند و هم براى آنان حديثْ جعل مى شد كه از جنبه هاى مختلف در خدمت سياست هاى آنان قرار مى گرفت. از اين جمله, احاديثى است در انبوه نمودن مناقب خليفه سوم; چرا كه وى, در ميان خلفاى راشدين, تنها خليفه اُموى است و امويان, بيش از هر خليفه ديگر, با او پيوند و ارتباط دارند. ۱
ابن ابى الحديد هم بر اين باور است كه گرچه جعل حديث در فضيلت بنى اميه از دوره معاويه كم و بيش آغاز مى شود, امّا در زمان حجّاج بن يوسف ثقفى, شكل گسترده ترى به خود مى گيرد و او به دستور خليفه وقت, گروهى را مأمور انجام دادن چنين اقدام ناستوده اى مى كند:
و ولّى عليهم الحجّاج بن يوسف, فتقرب اليه أهل النسك والصلاح والدين ببغض عليّ و موالاة أعدائه, و موالاة من يدّعى قوم من الناس أنّهم أيضاً أعداؤه; فأكثروا فى الرواية فى فضلهم وسوابقهم ومناقبهم, و أكثروا من البغض من عليّ(ع). ۲
ب. جعل حديث در فضيلت معاويه
اگر معاويه نتوانست آن گونه كه مشتاق بود, براى پدر و مادر بى فضيلت خويش فضيلتى جعل كند, در عوض, تا آن جا كه ميسّر بود, سعى نمود به كمك دستگاه دروغپردازى و كارگاه حديث سازى اش براى خود, مناقبى جعل نمايد. او كه سابقه دو ساله اسلامش هرگز تاب برابرى با سوابق روشن و درخشان على(ع) را نداشت, در آغازِ رواج حديث سازى, درباره اسلام خود, چنين شايع كرد:
أسلمتُ يوم عمرة القضاء ولكنّى كتمت اسلامى من أبى الى يوم الفتح. ۳
گرچه معاويه, با اين گفته دروغين, خود را از اتّهام كفر و شرك مبرّا مى شمارد; ولى ناخواسته, پدر خويش
1.همان, ص۱۵۱.
2.شرح نهج البلاغة, ج۳, ص۱۶.
3.البداية والنهاية, ج۸, ص۲۳ و ۱۲۵; تطهير الجنان و اللسان, ص۸.