فقه الحديث در نگاه آية الله بروجردي - صفحه 36

پس از توجّه, دو سجده سهو به جا آورد, روايت شاذّى است كه طبق آن, عمل نمى شود. (ج3, ص60)
همچنين در مبحث فوريت و ترتّب در به جا آوردن نمازهاى فوت شده, استدلال به داستان روز خندق و داستان تعريس را كه براى فوريّت و ترتّبْ بدانها استدلال شده است, به علّت مخالفت مفاد آنها با اصول مذهب, درست نمى داند و مى گويد:
و امّا داستان روز خندق, افزون بر آن كه نزد اماميه پايه اى ندارد, چون پيداست كه مخالف مقتضاى اصول مذهب شيعه است, دلالت بر فوريت و يا ترتّب هم نمى كند. (ج3, ص140)
و درباره داستان تعريس مى نويسد:
و امّا داستان تعريس, اين روايت هم افزون بر مخالف اصول مذهب اماميه بودن, بر عدم وجوب فوريت و عدم وجوب ترتّب, دلالت مى كند. (ج3, ص141. همچنين براى مثال در مورد توجّه به اصول مذهب در تفسير روايات, ر.ك: ج1, ص159)

6. جمع روايات به جاى طرد آنها

با توجّه به وفور نقل به معنا در روايات, به طور طبيعى اختلاف هاى فراوانى در متن هاى منقول به وجود آمده است كه در مواردى تعارض نمايى دارند. نخستين نمودهاى تعارض بين متون روايات, نبايد بهره گيرنده از آنها را شتابزده به طرد و نفى اعتبار بخشى از آنها سوق دهد. اگر اصل وفور كاربرد روش «نقل به معنا» در گزارش راويانْ پذيرفته شود, زمينه لازم براى جمع بين گزارش هاى به ظاهر معارض به وجود مى آيد; زيرا محقّق, از دايره بسته واژه ها و ساختارهاى بيانى خارج شده, توجّه اصلى را به محتوا و پيام اصلى روايت ها منعطف مى كند و به اين طريق, در پيِ كشف هماهنگى هاى محتوايى روايت ها خواهد بود. تقدّم شيوه جمع بين روايات بر شيوه طرد و نفى آنها, روشى است كه مرحوم بروجردى, بدان پاى مى فشرد. تسلّط و توان علمى آن مرحوم, به گونه اى بود كه در

صفحه از 42