ترس هايى دارد كه تكلّف به خرج مى دهد. اين ترس ها بايد از بين بروند. بعد, راه هايى را به آنها پيشنهاد كردم. به آنها گفتم كه فلان كارها را بكنيد. يك ماه گذشت. قرار بود كه گزارش بدهند تكلّفى كه قبلاً داشتند, الآن هم دارند يا از بين رفته. عدّه زيادى آمدند و گفتند: «ما با بعضى ها يك سال بود قطع رابطه كرده بوديم. وقتى مى خواستند براى مهمانى به خانه ما بيايند, اضطراب داشتيم. بعدش هم افسردگى داشتيم. پدر و مادرمان كه مى آمدند, چه كار مى كرديم! الآن, چه قدر راحت شده ايم!». رواياتى هستند كه مى گويند اگر تكلّف نداشته باشيد, چه قدر آرامش داريد. ۱ با اين بحث ها, روايات را تفسير كرديم, تفسير روز.
پس تا اين جا دو استفاده از روانشناسى را در فهم حديث, گفتيم. يك استفاده اين بود كه با نگرش روانشناختى براى علّت يابى و انگيزه يابى پديده ها به روايتْ نگاه كنيم, و ديگرى اين كه از تحقيقات روانشناسى استفاده كنيم تا مصاديق روايات را بفهميم و روش ها به دستمان بيايند.
بنده, همراه برادرانى در دارالحديث, شايد نزديك به يك سال است كه درباره «حيا» تحقيق مى كنيم. باورمان نمى شد كه حيا, اين قدر حيطه وسيع و عريضى دارد و واقعاً اين قدر مهم است. در دنياى غرب, شايد پنجاه سال است كه حيا را در تحقيقات روانشناسى كنار گذاشته اند و جايش «كم رويى» آمده است, يعنى همان «حياى حُمق». ما درباره حيا حديث داريم كه: «حيا بر دو قسم است: حياى حُمق و حياى عقل» ۲ و «حياى حمق, از دو منشأ ناشى مى شود: يا از ضعف است و يا از كبر». ۳ در غرب, به جاى ضعف, كم رويى آمده و هنوز به موضوع كبرش نرسيده اند. در مصباح الشريعة آمده كه «حياى عقل, پنج گونه است: حياى ذنب, حياى تقصير, حياى كرامت, حياى حبّ, حياى هيبت». ۴ باز در روايت است كه: «خداوند, حيا را ده جزء كرده است. نُه جزئش را به
1.غررالحكم, ح۲۹۶۴ .
2.همان, ج۷۷, ص۱۵۱.
3.غررالحكم, ح۴۶۶۶ و ۲۷۸۷; تحف العقول, ص۴۷و۵۹و۳۱۳; الخصال, ج۱, ص۵۵و۳۱۵ .
4.مصباح الشريعة, ص۱۹۰.