تحلیلی در باره اهداف قیام امام حسین علیه السلام - صفحه 20

آمده ، از مسلم و وارد شدنش به كوفه و اين كه او در منزل هانى بن عُروه مرادى ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ است و شريك بن اعور هم در خانه هانى است ، باخبر شد ابن زياد ، براى عيادت از شريك به منزل هانى آمد . شريك با مسلم توافق كرده بود كه ابن زياد را در همين ملاقات بكُشد ، و چنين امكانى هم وجود داشت ؛ امّا مسلم ، اين كار را نكرد و پس از تمام شدن فرصت آن كار ، دليل آورد كه چنين كارى ، ترور است و پيامبر ـ كه درودهاى خدا بر او و بر خاندانش باد ـ ، فرموده است : «ايمان ، راه ترور را بسته است» . اگر مسلم بن عقيل ، ابن زياد را كشته بود ـ كه در توانش بود و با شريك ، توافق كرده بود ـ ، كار خاتمه مى يافت و حسين عليه السلام ، بدون هيچ مانعى وارد كوفه مى شد و همگان ، توانشان را در يارىِ او صرف مى كردند و همه كسانى كه در دل ، قصد يارى حسين عليه السلام را داشتند ، گِرد او جمع مى شدند و در برابر دشمنانش از او پشتيبانى مى كردند .
همچنين ، وقتى ابن زياد ، هانى را زندانى كرد ، مسلم بن عقيل با تعدادى از مردم كوفه ، به سوى ابن زياد آمد و او را در كاخش محاصره كرد و راه نفس كشيدنش را بست و ابن زياد ، از ترس ، درها را بست تا اين كه مأمورانى را فرستاد و مردم را تطميع و تهديد كردند و آنان را از اطراف مسلم بن عقيل ، دور ساختند . مردم هم از او كنار كشيدند و بيشترشان ، پراكنده شدند و تعداد اندكى با وى ماندند . او هم به ناچار ، برگشت ، و شد آنچه شد .
قصد ما از يادآورى اين سخن ، اين بود كه اسباب پيروزى بر دشمن ، روشن و پيشِ رو بود ؛ ولى اتّفاقى بد ، ماجرا را معكوس كرد ، تا اين كه به انجام رسيد ، آنچه رسيد .
سرور ما ابا عبد اللّه عليه السلام ، وقتى خبر كشته شدن مسلم بن عقيل را دريافت كرد و به او پيشنهاد شد و تصميم گرفت كه باز گردد ، فرزندان عقيل ، برجَستند و گفتند : به خدا سوگند ، ما باز نمى گرديم ، مگر اين كه انتقام خون [پدر]مان را بگيريم ، يا

صفحه از 39