نگاهي به مقدّمه كتاب «اسرار آل محمد» - صفحه 155

مراجعه كردم. ضمن بررسى آثار آن مرحوم در زمينه قرآن و حديث, به اظهار نظرهايى از آن حكيم ناموَر درباره سليم بن قيس و كتاب وى برخوردم كه آن را متناقض با برخى ديدگاه هاى مترجم محترم كتاب سُليم يافتم.
به نظر رسيد كه طرح ديدگاه آن مرحوم و نقد و بررسى پاره اى از مطالب كتاب, هم براى مترجم فاضل اين ا ثر و هم براى خوانندگانِ ظاهراً پُر شمار كتاب, خالى از فايده نخواهد بود. اميد است كه چنين باشد.
در شروع سخن بايد بگوييم با اطّلاعى كه از كار علامه شعرانى داريم, نمى توان در اين نكته ترديد داشت كه آن مرحوم, با همه ارادتى كه به حديث و شرح و توضيح روايات داشته است, بى جهت و بدون آگاهى, اين سخنان را درباره كتاب سُليم اظهار نكرده اند. حداقل اين است كه ديدگاه هاى ايشان به عنوان يك عالم برجسته دينى و متفكّر صاحب نظر مذهبى كه در دو قلمرو قرآن پژوهى و حديث شناسى از سرآمدانِ اين روزگار بوده اند, در جاى خود, حائز اهمّيت و ارزش فراوان و قابل بحث و بررسى جدّى و عميق است. اين مباحث را كه با زحمت فراوان و از ميان صدها تعليقه و حواشى ايشان بر كتب تفسير و حديث به دست آمده است, در پايان بحث مى آوريم, تا همان گونه كه در آغاز اشاره شد, بيشترين نگاه خويش را به بررسى مقدمه كتاب, معطوف داريم.

نقد و بررسى

نكته اول

اوّلين نكته اى كه با مطالعه اجمالى مقدمه كتاب, در ذهن هر خواننده اى نقش مى بندد, جنبه فوق قدسيِ سُليم و كتاب اوست. ۱
در زمانى كه تحقيق و نگارش, به هيچ وجه همانند امروز در بين مردم مرسوم نبود, بيان مطالبى در شأن سليم كه از ويژگى هاى قرن پانزدهم است, ابداً با واقعيتْ سازگار نيست.

1.همان, ص۲۴ـ۲۵.

صفحه از 173